۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

ایران بر‌تر از ایدئولوژی

عینیت بخشیدن به منافع ملی در گفت‌وگو با مهندس عزت الله سحابی



منافع ملی به عنوان یک مفهوم سیاسی، در سال‌های اخیر آنقدر از زبان دولتمردان جاری و‌گاه خلاف باورهای مربوط به آن عمل شده است که گویی نوعی بی‌تفاوتی را در برابر خود در جامعه تجربه می‌کند. نگاه‌های ایدئولوژیک، محفلی و‌گاه شخصی چنان هر گفتمانی را محدود و محصور کرده‌اند که دیگر اصل موضوع که همانا یافتن راه برون رفت از فضای مسدود سیاسی و تنگناهای اقتصادی و معیشتی باشد از یاد رفته است.

در این میان اما یکی از مبارزان دیرین عرصه سیاست و آشنا با علم اقتصاد، با برنامه‌ای مدون سخن از منافع ملی را برمحوریت ایران و ملت این کشور به میان آورده است. مهندس عزت‌الله سحابی در ۷۹ سالگی، همچنان پرشور اما واقع بینانه به دنبال تغییر و اصلاح است.

۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

انکار



کسی به زبان اجداد تو 
سخن نمی‌گوید 
اینجا 
حالا 
باز شعر بنویس 

برای دیدن کفتار‌ها 
قرن هاست 
آدمی به بیابان گذر نمی‌کند 
شهر پر است از لاشه‌های پاره پاره 
حالا 
باز شعر بنویس

۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

گیرنده: ناشناس



سلام. پیامت ساده بود، موجز و پر مهر. سوغات تو از آن سرزمین بلازده، ترانه بود و این کم نیست. می‌دانم کم نیست فروخوردن بغض وقتی که می‌دانی گذشته‌ها خیلی وقت است گذشته.

۱۳۹۰ بهمن ۱۴, جمعه

حسرت سفره؛ گل گندم

و چه خوب گفت: تنها صداست که می‌ماند. هنوز هم‌ گاه و بیگاه صدای ترانه سرایان و آوازخوانانی که نوجوانی‌ام را پر کردند مرا به خود می‌خواند. شهیار قنبری بخشی از نوجوانی‌ام را پر کرد با دنیایی از ترانه و موسیقی. در زمانه‌ای که بی‌موسیقی مانده بودیم و ساز و صدا مهر قدغن خورده بود، نوارهای کاست بی‌کیفیت و چندصدهزار بار کپی شده دست به دست می‌شد در مدرسه‌هایی که شبیه پادگان و دست کم تیمارستان بود. نمی‌گویم یادش بخیر، که خیری نداشت جز دل آزردگی که تا عمر داریم با ماست. خوشی‌اش هر چه بود ساخته ذهن خیال‌پرداز خودمان بود، گرنه هر چه می‌خواستم ممنوع بود و هرچه می‌جستیم زندانی. عجب که دستگاه عریض و طویل حاکمان نمی‌توانست و ناکام ماند که بچه‌های انقلاب را از شهیار قنبری و ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز محروم کند. حرامش خواند اما به لطف همتی که به خرج دادند و طبیعت هنر، محروم نماندیم.