۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

سارکوزی رفت اما ۲۰۱۷ چه کسی می آید؟


وقتی که بیکاری و سخت تر شدن تامین معاش حکومت ها را در خاورمیانه یکی پس از دیگری سرنگون ساخت عجیب نیست اگر مثلا مردم ایتالیا تصور کنند که با کنار نهاده شدن سیلیو برلوسکونی وضعشان سامان می گیرد یا جای شگفتی نیست که بست نشینی از خیابان وال استریت به گوشه گوشه اروپا صادر شده و جوانان اعتراضی بی برنامه و پراکنده را جنبش بخوانند.
فشاری که بدهی دولت سوسیالیست یونان بر اقتصاد اروپا تحمیل می کند در کنار واماندگی اسپانیا و پرتغال و ایرلند نفس اتحادیه را گرفته است. بیکاری و کاهش قدرت خرید مردم را بیش از هر زمان دیگر به خیابان ها کشانده و روزی نیست که خبر اعتصاب یا راهپیمایی اعتراضی شهروند کشورهای اروپایی را نخوانیم. در چنین شرایطی است که نیکولا سارکوزی به دور پنج ساله دوم ریاست جمهوری نمی رسد.


حکایت دموکراسی است و از سویی دیگر ماجرای «تا شاه کفن نشود وطن وطن نشود» است. دموکراسی دستاوردی است که زاده اندیشه چپ نیست اما مورد استفاده چپ گرایان است. دموکراسی نه بی نقص ترین شیوه اداره کشور بلکه بهترین است و این لیبرال دموکراسی است که اجازه می دهد تا سوسیالیست ها در قرن بیست و یکم و در یکی از سخت ترین دوران های اقتصادی معاصر در عرصه بین الملل سر در برآورند و ریاست جمهوری فرانسه را تصاحب کنند. 







چپ ها همواره مدیون عوام هستند. سرمایه گذاری چپ بر طبقه کارگر و متوسط رو به پایین است. اساسا این چپ است که مدام جامعه را طبقه بندی می کند و می خواهد هوادار خود را با ساختن هیولایی از نیروی سرمایه دار یعنی همان کارآفرین جلب کند.
این بار در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲ فرانسه سوسیالیست ها نیاز چندانی به دست و پا زدن نداشتند.
اگر دومینیک استراوس کان را هنوز آبرومند در کنار خود داشتند که اصلا همین مناظره دوم مه هم نیازی نبود. در غیبت استراوس کان و آن بلوایی که در هتل سوفیتل نیویورک پدید آمد ماجرا تغییر کرد اما باز دست بازار قدرتر از آن بود که نبود چنین چهره هایی به ابقای سارکوزی راستگرا بیانجامد.
شاید از همین روی است که خبرنگار آسویشیتدپرس در پاریس می نویسد:«یکسال پیش، فکر اینکه اولاند رئیس جمهوری شود حتی متحدان سیاسی اش را نیز به خنده می انداخت». حالا اولاند وعده داده که رئیس جمهوری «نرمال» باشد و گاه او را «موسیو نرمال» می خوانند. 


آقای لطیفه های کوتاه

اولاند دومین رئیس دولت سوسیالیست در نظام جمهوری پنجم فرانسه است. هفده سال پیش از او، فرانسوا میتران از حزب سوسیالیست ریاست جمهوری را عهده دار بود. میتران که نخستین دور هفت ساله ریاست جمهوری اش با جنگ ایران و عراق مقارن بود، فرانسه را به پایگاه مجاهدین خلق بدل ساخت و شایع است که به کمک رژیم صدام حسین علیه ایران آمد.
وی با لغو مجازات اعدام علاوه بر اینکه خوش نامی تاریخی این اقدام را به خود اختصاص داد فرانسه را گامی دیگر در مسیر نوسازی فرهنگی به پیش راند.
اکنون اولاند با شعار «تغییر» و فوریت تحقق آن به میدان سیاست آمده و ظاهرا می خواهد این تغییر را از عرصه بین الملل آغاز کند. باز هم ایران در شرایطی حساس است. این بار نه جنگ که پرونده فعالیت مشکوک اتمی نظر غرب را به این کشور جلب کرده است. سارکوزی با جنبش سبز و کنشگران سیاسی و اجتماعی و الیت ایران رابطه ای موثر برقرار کرد. اولاند اما چه خواهد کرد.
آیا وی در حدود رابطه با دولت نتانیاهو تجدید نظر می کند؟ آیا اساسا می تواند رابطه توسعه یافته فرانسه با آمریکا را به دست انداز وارد سازد. موضع اولاند در قبال حکومت تهران پس از پاسخ به این پرسش‏ها و سطح همکاری با اتحادیه روشن می شود.
از بعد سیاست های داخلی نیز اولاند می گوید که سیاست های «ریاضت اقتصادی نباید سرنوشت مردم فرانسه باشد». رئیس جمهوری تازه برگزیده شده و محبوب مسلمانانی که از شمال آفریقا به فرانسه مهاجرت کرده اند بر سر پیمان ضوابط بودجه کشورهای اتحادیه اروپا مذاکره خواهد کرد.
وی در حالی از رشد اقتصادی سخن می گوید که در سال های اخیردر قاره سبز منهای اسکاندیناوی، آلمان و فرانسه سرآمد کشورهایی بودند که در برابر بحران و رکود متعاقب آن ایستادگی کردند. اولاند نه تنها پایداری اقتصادی فرانسه را نمی پذیرد بلکه همواره تاکید کرده که سارکوزی رئیس جمهوری ثروتمندان بوده است.
از این همه که بگذریم دومین رئیس جمهوری سوسیالیست فرانسه شوخ طبع است و منتقدانش او را «آقای لطیفه های کوتاه» می خوانند. مبادا که شوخ طبعی اش کار را به جایی کشاند که ناخواسته راه برای جبهه ملی باز کند.
نظارت بر دوران ریاست جمهوری اولاند به نمایندگی از حزب سوسیالیست بیش از آنکه برای «او ام پ» که بازنده انتخابات امسال بود حایز اهمیت باشد برای مارین لوپن و هم حزبی هایش حیاتی است. آنان می توانند در صورت ناکامی اولاند به سال ۲۰۱۷ خوش بین باشند. شاید که فرانسه دست کم یک ریاست جمهوری به راست افراطی بدهکار شده باشد. 

هیچ نظری موجود نیست: