۱۳۹۲ دی ۲۰, جمعه

صِحه بر نمایشِ کودتاچی یا خطایی استراتژیک؟

سخنان روحانی درباره ۹ دی و واکنش به موقع صادق زیباکلام، نمونه خوبی برای تعیین و تحسین یک روش خوب سیاسی در این زمانه با همه مشخصاتش در ایران است. به گمانم روشی که زیباکلام در قبال رییس جمهوری پیش گرفته می‌تواند و از نظر من باید که الگوی جنبش باشد.

خرداد ۱۳۹۲ خورشیدی

انتقاد از هر کژروی روحانی، واکنش به موقع و به دور از شیفتگی به او و دولتش، در امتداد جنبش سبز و دفاع از آرایی است که ۲۴ خرداد در برابر جناح حامی بیت رهبری به صندوق ریخته شد. همه واکنش‌ها ولی چنان نبود که زیباکلام داشت، که اگر چنین بود دیگر نیازی به یادآوری رسم «انتقاد، اعتراض و پافشاری بر مطالبات» در جنبشی چون جنبش سبز بی‌معنی می‌نمود.
علی تاجرنیا -به عنوان یک نمونه- واکنش دیگری داشته است. تاجرنیا به یادآوری کودتای ۸۸ پرداخته و سرانجام سخنان روحانی را «خطایی تاکتیکی» می‌خواند. وی می‌گوید: «معتقدم آقای روحانی در فضایی که از مدت‌ها قبل برنامه ریزی شده بود قرار گرفت و دچار یک خطای تاکتیکی شد زیرا ایشان به هر حال از لحاظ استراتژیک اعتقادی به ۹ دی ندارد.» در این واکنش دو نکته نهفته است. اول تقلیل آن به «خطایی استراتژیک» و دیگری نداشتن اعتقاد به ۹ دی در قالب یک راهبرد. اینکه روحانی راهپیمایی ۹ دی و هیاهویی که برای هیچ بود را در قالب راهبرد نمی‌پذیرد اما به عنوان تاکتیک قبول دارد یا نه، فعلا قابل بررسی نیست. باید در عمل دید.

به گمانم این واکنش به جای «همراهی منتقدانه» که امثال زیباکلام پیش گرفته، «همراهی ماله کشانه» می تواند نام گیرد. اینکه رییس جمهوری دولتی که تاجرنیا به آن امید بسته، خطا می‌کند باید به قصد رسیدن به مقصد مطلوب با انتقاد جدی رو به رو شود تا مباد آن روز که همین سرمایه اجتماعی که ایشان به آن اشاره دارد از دست برود. نزدیک شدن روحانی به سناریوی خونین و پرهزینه‌ای که نویسندگانش همه ابزار قدرت و سرکوب را در دست دارند و در طرف دیگر، متهمان آن از کمترین امکان برای دفاع و اعاده حیثیت و پیگیری حق پایمال شده خود محروم‌اند امری خطیر است. تا وقتی که نتوان به میلیون‌ها ایرانی اطمینان داد که حق شنیده شدنشان رعایت می‌شود، روحانی به شدت از هر دو سوی نزاع -ملت و حاکمیت- آسیب پذیر است. 

نگاه رئیس جمهوری به ۹ دی هرچه باشد و هرآنگونه که با تعابیر تاکتیک و استراتژی مورد بحث قرار گیرد، یک چیز روشن است و آن هم اینکه حسن روحانی رای خود را از مشارکت کنندگان در راهپیمایی حکومتی نهم دی کسب نکرده است. رای روحانی، رایِ حامیانِ شورای نگهبان و سپاه و بیت رهبری برای سرسختی و ماندن بر سر موضع در ماه‌های پس از ۲۲ خرداد و در برابر ملت نبوده است.

پس از حدود سه سال، خرداد امسال خیابان‌های شهرهای بزرگ ایران شاهد شادمانی جوانانی بود که خوانده شدن رایشان را گامی در امتداد جنبش سبز می‌دانستند. این تعبیر از شعار‌ها و پوسترهایی که به دست داشتند به دست می‌آید. پایکوبی جوانان در تهران و مشهد و شیراز و شهرهای شمالی ایران، یکبار دیگر یادآوری خیل جمعیتِ جوانِ تحولخواه بود. رای روحانی، رای آنانی بود که چهار سال پیش از آن، پرسش «رای من کو؟.» را به عنوان شعاری برخاسته از کوچه پس کوچه‌های تهران تا قلب پاریس و واشینگتن فریاد زدند. سرانجام آنکه رای به روحانی، رای به تحول بود.

مهدی کروبی؛ زهرا رهنورد؛ میرحسین موسوی

رای به روحانی، یک "نه بزرگ" به سعید جلیلی به عنوان نماد یک جریان متحجر و تداوم پوپولیسم احمدی‌نژاد بود. رای به روحانی، رای به رفع حصر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی بود. رای به روحانی که با شعار "تدبیر و امید" آمد، رای به تغییر فضای امنیتی بود. آقای روحانی فراموش نکند که این «بار» تنها با تعامل با اروپا به «مقصد» نمی‌رسد. درخصوص نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران؛ حتی اگر از یاد پارلمان اروپا برود، پژواک فریادهای زده شده همچنان در این جهان خواهد پیچید و گلوهایی تازه برای این فریاد پی دادرسی می‌آید.

آقای روحانی چهار مساله را نمی‌تواند انکار یا به آن بی‌توجه باشد. چهار مساله‌ای که حل آن از مطالبات جنبش سبز بوده و هست.

اول، حصر و حبس غیرقانونی سه چهره برجسته جنبش
دوم، زندانیان سیاسی و عقیدتی که هنوز تاوان اعتراض به کودتای چهارسال پیش را می‌پردازند
سوم، کوچک شدن سفره‌های اقشار وسیعی از مردم
چهارم، نقض گسترده حقوق بشر

تاکنون درخصوص دو مساله نخست گامی برداشته نشده است. به نظر می‌رسد سعی دولت در پی حل مساله سوم است. چهارمین مساله نیز اگرچه بعید است باوری به آن -در ابعاد واقعی اش- وجود داشته باشد اما با تدوین «منشور حقوق شهروندی» که تکرار شعارگونه قانون اساسی است ره به جایی نمی‌برد. نقض حقوق بشر در "عمل" اتفاق می‌افتد و به "اقدام" نیاز دارد.

فراموش نکرده ایم و هر روز شاهدیم که دولت روحانی از سوی دو قوه دیگر مهار یا به عبارتی روشن تر جهت دهی می‌شود. علاوه بر چانه زنی با بیت که چاره‌ای جز آن برای روحانی در مسیر تحقق بخشی از وعده‌هایش متصور نیست، وی و هیات دولت باید با برادران لاریجانی و به ویژه «آقا صادق» -که به قول بهزاد نبوی معلوم نیست به کجا وصل است- به زورآزمایی بنشیند. این‌‌ همان کاری است که خاتمی نکرد و اصلاحات به آغاز یاسی هشت ساله با بختک پوپولیسم ویرانگر احمدی‌نژاد منتهی شد.

هیچ نظری موجود نیست: