کافه کوچه برنامهای است از گفتنیهای شما و گفتن از شما، مجالی است برای انعکاس صدایتان و فرصتی است برای دیدارهایی خاطره ساز.
درکافه کوچه به رویتان باز است، با هم قهوهای مینوشیم گرچه تلخ اما در میان مردم است که از مردم میگوییم . حالا دیگر جای شما خالی نیست که قرار است هیچکس تنها نماند.
به کافه کوچه بیایید، قدمتان روی چشم، رفاقتمان را پایدار میکنیم که " درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما " .
چراغ کافه کوچه را که روشن کردم، «علی» از در وارد شد. دوربین را روی میز گذاشت و سیگاری گوشه لبش. از سفر بر میگشت که گذرش به کوچه افتاد و کافه را افتتاح کرد؛ مدام برای عکاسی به شهرهای ایران سرک میکشد. از بچههای مطبوعاتی است. بیست و نه ساله .
من که از ایران دور افتادهام بیدرنگ جویای حال و هوای مردم میشوم.
چه شد آن همه شور از خرداد تا عاشورا؟علی که سال گذشته به میرحسین موسوی رای داده بود، یکی از مدافعان جنبش سبز در تهران است و هنوز جنبش را به آخر رسیده نمیداند. میپرسم میان مردم چه خبر است؟ چه میگویند از اوضاع و حال و هوایشان چگونه است.
«مردم بین خودشون همه حرفاشون رو میزنن، از وضع موجود ناراضین، مدام قر میزنن، حالا باز مگه اتفاقی خاص بیفته و جرفهای باشه وگرنه، همه حرف خودشونو میزننن .»
اما یعنی چی که همه حرف خودشون رو میزنند؟
«میدونی، بازاری درد خودشو داره، دانشجو همه رو متهم به دردنشنانسی میکنه، بزرگترا محافظهکارن و جوونا سرخوردن؛ برای همینه که میگم مگر اینکه اتفاقی خاص بیافته، چون معلوم نیست کی این خواستهها به هم میرسن و یکی میشن دوباره .»
علی ادامه میدهد که : «واقعیت اینه که بزنگاه دوره و انگار دردسترس نیست فعلن.»
و میپرسم که : به نظرت هنوز هم میتوان به معنی عام کلمه از جنبش حرف زد؟
پاسخ مثبت است .من که میدانم علی یکی از جوانهای پیگیر ماجرای انتخابات و حوادث پس از آن بوده و است با سماجت میپرسم :
یعنی با وصف حالی که مطرح کردی، هنوز جنبش سبز معنی و تداوم دارد؟
«البته، ولی یادت باشه که من کارشناس شناخت جنبشها و تحلیلگر گروههای مختلف مردمی نیستم. با این حال احساس میکنم که هنوز میتونم از جنبش حرف بزنیم. به نظرم جنبش، شبیه گروه یا یک حزب سیاسی نیست. ما ایرانیها شاید مثل این دوران، سابقه حضور در چنین جنبشی مدنی رو نداشته باشیم. مردم سکوت کردن اما اوضاع رو پیگیری میکنن، به دنبال آگاهی هستن و این چیزیه که تا به حال خیلی ازش محروم بودن .»
علی ادامه میدهد: «چند وقت پیش یه سفر رفتم یزد و بعد هم اراک. هفته پیش هم کیش بودم. با مردم محلی، کسبه و بازاری صحبت میکردم همه توی یک مسئله با هم اشتراک داشتند و اون هم اینکه میزان نارضایتیشون به شدت افزایش پیدا کرده. شاید عجیب باشه که بدونی توی کیش، کنار ساحل گشت ارشاد گذاشتن؛ یه شب نیروی انتظامی ریخت توی یه قهوهخونه سنتی و مردم رو از اونجا بیرون کرد، حتا یه سری رو بازداشت شدن. دیگه فرقی نداشت که طرف دانشجوه یا معلم، بازاریه یا بیکار؛ همه دارن اذیت میشن .»
الان به نظرت پیروزی در جنبشی که میگویی از بین نرفته در چیست؟ چه اتفاقی در نهایت باید شکل بگیرد؟ عزل احمدی نژاد؟ ورود دوباره اصلاح طلبها به حکومت؟ یا تغییر حکومت؟
«تعریف خواستهای مردمی در جنبش به سرعت در حال تغییره ؛ مردم تا یه بیانیه سیاسی رو میخونن مثل همین بیانیه میرحسین در مورد نقش دین در حکومت دچار تغییر میشن. نظرهای متفاوت مردم و جبهه گیریها سریع تغییر میکنه.»
با این وصف فکر میکنی این تغییر خواستها و نظرات حتا به مرز انقلاب هم برسد؟
«آره؛ به نظرم مردم هنوز در اینکه با خواستهای مدنیشون میخوان چه چیزی رو تغییر بدن به نتیجه قطعی نرسیدن.»
در حال حاضر خواست عمده چیست؟ فکر میکنی تا اینجای کار میشود یک هدف غایی و واحد رو جمع بندی کرد ؟
« نه ؛ یعنی من که به این نتیجهگیری نرسیدم، گفتم، خیلی این سرعت در تغییر مواضع زیاده .»
هجده تیر سال ۱۳۷۸ را یاد علی میاندازم و میپرسم خب، این شبیه همان اتفاق میشود . آن زمان هم بازاری درد خودش را داشت و دانشجو درد خود را . حرکت رادیکال شد و زود هم سرکوب. نه؟
آقای عکاس میگوید: «من هجده تیر رو یه نقطه عطف میدونم، در هر بزنگاهی گروهی از مردم از حکومت فاصله گرفتن، این شکاف و فاصلهگیری به سرعت در حال شکل گیریه؛ اما به هیچ وجه ۱۸ تیر رو با انتخابات اخیر مقایسه نمیکنم.»
در ادامه حرفهایش میپرسم که آیا این فاصله گرفتنها برای جنبش مقبوله حتا اگر موسوی و کروبی هم در آینده سیاسی کشور نقش نداشته باشند و حذف شوند؟
«در نهایت اگه روزی رو بشه به عنوان روز تغییر ساختار حکومت ایران در نظر بگیریم، به نظرم اون روز هیچ کدوم از کسانی که تا امروز امتحانشون رو پس دادن دوباره راس کار نخواهند بود. نوع حرکت مردم این رو به من میگه.»
به نظرت جنبش تضعیف نشده و سرکوبها اثربخش نبوده در اینکه مردم حتا از فکر کردن به چنین تحولی صرف نظر کنند؟
«اگر منظور از تضعیف، حضور خیابانیه، خب آره ولی مردم درپی آگاهی هستن، و این نقطه تمایز جنبش مردمی امروز ایران با انقلاب مشروطه و ۵۷ هست .»
در ایران امروز، آگاهی از چه مسیری به دست میآید؟
«رسانه ؛ انقلاب بعدی در ایران انقلاب رسانههاست.»
بیا ادامه بحث امروز را داشته باشیم، الان ابزار آگاهی رسانی موجود است؟
«نه، ولی امیدوار کنندهست. من از تاثیرگذاری روی طبقه متوسطه حرف میزنم و به نظرم ابزار تاثیرگذاری روی طبقه متوسط ایرانی، بر خلاف جاهای دیگه دنیا اینترنت نیست ؛ هنوز تلویزیون مهمترین و تاثیرگذارترین وسیله ارتباط جمعیه. مثلن میزان تاثیرگذاری بیبیسی در ایران و به خصوص روی این طبقه فوقالعاده بوده.»
اما خیلیها بر این باورند که بیبیسی و صدای آمریکا جانب بیطرفی رو در امر اطلاعرسانی رعایت نکردهاند یا به نوعی یک نگاه مشکوک همیشه در جامعه ایران به رسانههای فارسی زبان برون مرزی وجود داشته است، نه؟
«خب ما از بیبیسی حرف میزنیم که به قول معروف بنگاه سخن پراکنی وزارت خارجه انگلیس هست، از رسانهای که متاثر از سیاستهای خارجی یه دولتیه که از روی کار آمدن حکومتها در ایران نفع میبره یا ضرر میبینه، پس نمیشه به راحتی حرف زد اما به هر حال بیبیسی رسانه امروز ماست.»
پس به نظر تو استفاده از امکانات غرب برای آگاهی رسانی در ایران مانعی ندارد و مرم استقبال میکنند؟
«به هیچ وجه مانعی نداره. امروز مردم وقتی از بیبیسی حرف میزنن، رسانهای رو در نظر میگیرن که بیانیههای خمینی رو در مخالفت با حکومت شاه منتشر میکرده و در دوره حکومت محمدرضا شاه دفترش در کشور بسته شده. دیگه تموم شد اون دوران تابوسازی درباره رسانههای فارسی زبان خارجی. نه اینکه حکومت نخواد این تابو وجود داشته باشه اما موفق نیست. برای جوونها دوره استکبار جهانی و رسانه استعمار پیر تموم شده.»
علی دوربینش را دور گردن میاندازد، کولهاش روی شانه، باز میگردد سوی در. میزند بیرون، میرود سوی مردم تا شاید گذری دیگر به سوی ما و پیغامی دیگر از کوچهها .
تا همنشینی دیگر و نوشیدن قهوهی تلخی دیگر، بدرود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر