۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

یک آغاز



یک گلوله
یک صدا
یک نقطه
یک آغاز
سوت ممتدی است 
که می پیچد
در اتاق
می رود یک راست
تا سقف 
باران می شود 
خون بر سرم
می پاشد بر دیوار
یک جهان عجوزه 
از  خاطرات
شتک می کند فکر روی میز
دست کوتاه می شود
       از این تهی 
تهی بی معنی است دیگر
       در بر مرگ