۱۳۹۱ دی ۱۹, سه‌شنبه

دفترهای تهران

چهار دفتری که مدت‌ها منتظرش بودم بالاخره به دستم رسید. شعرهای دوران جوانی. مجموعه‌ای که فکر می‌کردم با مرورش چیزی دندانگیر پیدا می‌کنم. به طرز شرم آوری مایوس شده‌ام. افتضاح است این چهار دفتر. به عبارتی افتضاح بوده است جوانی‌ام. حیف آتش که این کاغذ پاره‌ها در آن سوخته شوند.‌ ای فریاد من بر سر آنانی که وقتی آن اراجیف را برایشان می‌خواندم تشویقم می‌کردند.

نامه‌هایم را‌‌ رها کرده‌ام سوی تو در باد
آورد روزی پیغام دل را آیا به یاد؟
می‌نویسم نامه‌های بی‌جواب
شمارش کی بیاید اندر حساب

به راستی که برای عمر رفته بر باد متاسفم.

هیچ نظری موجود نیست: