۱۳۸۶ مرداد ۴, پنجشنبه

فراش مست

فراش باشی عرق کشمش سر کشید


و فریاد زد

های پادشاه!

هیچ می‌دانی

                   زنت دیشب زیر بیضه‌هایم بود؟

- آن شب آنقدر اوغ زد که ماه هم خوابش نبرد


دستور آمد: به چپ چپ! تا خود خود مسکو

فراش باشی رفت

تا بالای داس

تا زیر چکش

سرمایه کوبیدند بر فرق سرش

تا از هوش برود

                     در انقلاب طبقه

گفت: گشنه‌ام

گفتند: لنین بخور با سالاد ایسم

**

فراش باشی هنوز هم گشنه ست

عرق کشمش به دور از چشم همسایه

می‌خورد

بی‌گاه در خواب فریاد می‌زند

های حاجی

هیچ می‌دانی

                    زنت دیشب پنج مرد را

برد تا ته کوچه‌ی سنگسار؟

دستور آمد: به راست راست! تا خود خود بی‌در کجایی داغ

فراش باشی رفت تا بازار

شد کالا

فروختند و خریدند

ارزش افزوده نداشت

دورش انداختند
+ نخستین بار در ایران امروز منتشر شد.

۱۳۸۶ تیر ۲۱, پنجشنبه

ضرورت خانه‌تکانی فکری در انجمن صنفی


باز هم حال و احوال رسانه ها خوب نیست . می دانید چرا ؟ چون حال و روز ما خوب نیست . اگر حال من و تو خوب بود که در سکوت ونهایت محافظه کاری برابر موج تازه ی توقیف ها منفعل نمی نشستیم . درست همان بعد از ظهری که روزنامه هم میهن توقیف شد ؛ خبر آمد ، خبرگزاری کار ایران هم تعطیل شده است . مسیح علینژاد که برای همدردی با بچه های هم میهن آمده بود بلافاصله با ایلنایی ها تماس گرفت . خبر درست بود . ایلنا هم تعطیل شد . ایلنا به مدت یک هفته خبر روی خروجی نفرستاد . جز اینکه مدیر عامل استغفا داده است .
واضح بود که او به میل باطنی چنین نکرده است . اما شب گذشته (سه‌شنبه) درست یک هفته پس از توقیف هم میهن شنیده شد که امیدواری برای انتشار مجدد وجود دارد . قرار بود امروزدر اعتراض به حکم قاضی مرتضوی در انجمن صنفی روزنامه نگاران تجمعی برپا شود . که شد اما بدون حضور بسیاری از اعضای تحریریه . در حالی که بچه های هم میهن به یکدیگرپیشاپیش تبریک می گفتند ، خبرگزاری کار ایران به محاق توقیف رفته بود و بسیاری از خبرنگاران ، ازکارشان جدا افتاده بودند . تعدادی از همین خبرنگارها در نشست امروز انجمن شرکت کردند اما وقتی که دیدند در این برنامه هیچکس سخنی از توقیف ایلنا نمی گوید ، به نشانه اعتراض تالار اجتماعات را ترک گفتند .
جالب این است که حتی بحث بر سر توقیف هم میهن هم چندان پر رنگ نبود . یعنی قرار بود که پر رنگ نباشد . شمس الواعظین اعتراض کرد که چرا مدیر مسوول این روزنامه در تجمع حضور ندارد . گفت حضور بچه های هم میهن در اینجا قابل توجه نیست . از احمد زید آبادی پرسید شما به نمایندگی از انجمن مدیریت برنامه را دارید یا به عنوان مدافع مسوولان هم میهن ؟ . بخشی از ایرادهای مطرح شده از سوی شمس الواعظین درست است . حالا اینکه میانه ی کرباسچی و او شکرآب است و از همان اول معلوم بود با زید آبادی به جر و بحث خواهند رسید نکته ای دیگر است اما در اصل قضیه بی تاثیر.

قبول که کرباسچی کارفرما است و این یک نشست اعتراضی کارگری بود اما آیا بچه های تحریریه یعنی همان کارگران کم لطفی نکردند؟
نکته دیگر در خصوص تذکر برای نحوه استفاده از تریبون آزاد است . آیا اینکه باید درچارچوب ادبیات حکومت پسند سخن گفت ماهیت تریبون آزاد آن هم تریبون آزاد انجمن روزنامه نگاران زیر سوال نمی برد؟

برای من جدال های موجود سیاسی میان چهره های انجمن و خارج از انجمن اهمیت ندارد . اینکه فلانی از پیپ کشیدن شمس الواعظین خوشش نمی آید و آن یکی با قیافه زید آبادی مشکل دارد اصلا قابل بحث نیست . حضرات باندی هم که مراد خود را دارند و نگاهشان به دهان حضرت اشرف است . پس نگاه من به محتوای نقد است . شمس الواعظین به درستی اشاره کرد که جا خالی کردن ها نشان از بی اخلاقی صنفی دارد . همان طور که زیدآبادی هم در اشاره به انواع نگاه روزنامه نگاران به مسایل صنفی تحلیل قابل بسطی دارد که در آغاز نشست به آن پراخت .

واقعیت این است که حس محافظه کاری در بالاترین حد خود در طیف های گوناگون روزنامه نگاران ایران تقویت شده است . هر پیشنهادی مبنی بر طرح اعتراض از درون به شدت سرکوب می شود . این محافظه کاری تا جایی پیش رفته است که حتی نامه اعتراض اعضای تحریریه هم میهن بدون انتشار در مطبوعات به دفتر شاهرودی فرستاده می شود . به عبارتی دیگر این نامه که قرار بود نشانی از اعتراض باشد به نامه ای بدل می شود که امضا کنندگان بدون اطلاع از متن آن برای رییس قوه قضاییه ارسال کرده اند . حتی آقای زید آبادی که امضا ها را جمع آوری کرده است ، پاسخ روشنی دراین باره ندارد.

عیسی سحر خیز می گوید صدای پای فاشیسم می آید ، می گویند دیوانه است و مزخرف می گوید . شمس الواعظین می گوید من از امامزاده قاسم برای همدردی با کسانی آمده ام که خودشان به مجلس خود نیامده اند ، می گویند خورده حساب شخصی با کرباسچی دارد . یکی می گوید تجمع کنیم ؛ می گویند دنبال شر می گردی، خب آخرش که چی؟

به تازگی هم مد شده است که هر گونه اعتراضی به عنوان تحرکی خام و یا به اتهام رادیکالیسم کودکانه پیش از شکل گیری در درون جمع خفه شود .

بسیار عالی دیگر نیاز نیست که دستگاه های امنیتی و نظارتی در نشست های انجمن صنفی ماموران لباس شخصی خود را بفرستند . ظاهرا ما خودمان ممیز های خوبی داریم . این کلیشه ی خنده دار چیست که تا صحبت از واکنش می شود یاد مدنیت می افتند و رفتارهایی که مناسب جامعه مدنی باید باشد . راستی که علم سیاست را باید با چنین اقتباس هایی از نو نوشت . خوب است که ما هنوز وارد مرحله نافرمانی مدنی نشده ایم . برخی دست پاچه شده اند که چرا تجمع و تحصن می کنید . عالی جنابان و استادان اخلاق و فلسفه سیاست به ما آموزش دهند اعتراض مدنی را ...

کاری از نیک آهنگ کوثر
بابک احمدی که به گفته خودش به دلیل بیرون بودن از خانواده مطبوعات نمی تواند در مورد رفتار روزنامه نگاران در چنین مواقعی نظر روشنی ارایه کند ، البته در پشت تریبون یاد آوری کرد که اگر به این جمع تعلق داشت راهکارهای رادیکالی را مطرح می کرد . خوشحال ام که بابک احمدی به کار روشنفکری خود مشغول است ودر خانواده ی از هم گسیخته ی مطبوعاتی ها عضویت ندارد . اگر نه ، به خاطر این واقع بینی و بی تعلقی به منافع حزبی و سیاسی ، معلوم نیست چه آینده ی شغلی پیش رویش بود . از کنایه که بگذریم اتفاقا درد اصلی مطبوعات کشور ما فقدان حضور جریان روشنفکری در بدنه کارگری آن است .

آقای علی مزروعی ، عضو جبهه مشارکت و رئیس انجمن درست می گوید که برای برقراری دموکراسی در ایران آمادگی ندارد . چون هنوز متوجه نشده اند که حتی اگر روزنامه رسالت توقیف شود ، سکوت جامعه روزنامه نگاری ایران شرم آور است . مساله ای که هیچوقت روی آن تامل نشده است ؛ آزادی برای همه و نه فقط برای ما است .آیا اساس یک حرکت صنفی متوجه جناح گرایی است یا دفاع از حقوق تمام اعضا ؟ روزی به خبرنگار پارلمانی شرق بی حرمتی شد ، روزی هم خبرنگار کیهان حق و حرمتش لگد مال می شود . درست است که کیهانی ها به دفاع از خبرنگار شرق برنخاستند اما آنانی که شعار تفکرمداری سر می دهند به جاست که پیشگام شوند . تعرض به حقوق فعالان حرفه ای رسانه ها بحثی است که در مخالفت با آن باید همه اختلافات کنار گذاشته شود و آزادی برای همه ، در راس مطالبات قرارگیرد .

در حال حاضر ظرفیت درک این مهم ناامید کننده است . پس مزروعی حق دارد که بگوید حرفی را می زنم که بتوانم تاوان آن را بدهم . شاید او نمی تواند یا بهتر بگویم نمی خواهد تاوان شعار” آزادی حتی برای مخالف” را بدهد . با این همه کوته بینی است اگر همه مشکلات از بابت ریاست انجمن صنفی دیده شود . این اعضای انجمن هستند که باید با ارتقای سطح مطالبات خود و پیش از هرچیز کنار گذاشتن محافظه کاری و مصلحت جویی های بی حاصل خود ، به رویکردیتازه در دفاع از حقوق حقه ی فعالان رکن چهارم دموکراسی دست یابند .

+ این یادداشت در ایران امروز منتشر شد .

۱۳۸۶ تیر ۱۶, شنبه

هفت هفت دوهزار و هفت

هفت هفت دو هزار و هفت که این بود


هفت هفت هفت هزار و هفت

دگر چه فاحشه‌ایست

هفت بار بر سر زیستن فریاد

که متولد هفت زمستان‌ام

هفت بار باران ادرار عجوزه‌ای گمنام

بر صفحات بی‌نقطه‌ی تاریخ

هفت بار من تمام هفت آسمان دروغ را بر شانه‌هایم نشاندم

بی‌آنکه خواب جنینی را آشفته سازم

هفت بی‌نشان هفت غایب هفت ستیز بی‌صدا

هفت بار مرا در هفت شب صدا کرد

و

هفت بار به حال هفت سالگی خود گریستم

هفت رنگ اگر به هفت صورت می‌نشست

هفت بار برای یافتن شاخه گلی به بقال‌ها نمی‌گفتم این من کجاست

هفت بار من ؛ من را گم کردم

هفت بار به گه نشستن راستی را تماشا کردم

هفت قطره اشک بر مزار هفت اعدامی ریختم

هفت بار هفت تیر خشم بر دل کوه نشاندم

هفت بار باورت کردم

هفت بار دوستت داشتم

پس

سرم را بر شانه‌ات می‌گذارم

هفت پیامبر شاید از هفت بار هق هق‌ام شرمگین شوند

هفت زخم از هفت بار مردن سخت‌تر است

باور کن هفت مرگ از هفت قبر غربیه‌گی تنگ‌تر نیست
 
+ نخستین بار در ایران امروز منتشر شد