فراش باشی عرق کشمش سر کشید
و فریاد زد
های پادشاه!
هیچ میدانی
زنت دیشب زیر بیضههایم بود؟
- آن شب آنقدر اوغ زد که ماه هم خوابش نبرد
دستور آمد: به چپ چپ! تا خود خود مسکو
فراش باشی رفت
تا بالای داس
تا زیر چکش
سرمایه کوبیدند بر فرق سرش
تا از هوش برود
در انقلاب طبقه
گفت: گشنهام
گفتند: لنین بخور با سالاد ایسم
**
فراش باشی هنوز هم گشنه ست
عرق کشمش به دور از چشم همسایه
میخورد
بیگاه در خواب فریاد میزند
های حاجی
هیچ میدانی
زنت دیشب پنج مرد را
برد تا ته کوچهی سنگسار؟
دستور آمد: به راست راست! تا خود خود بیدر کجایی داغ
فراش باشی رفت تا بازار
شد کالا
فروختند و خریدند
ارزش افزوده نداشت
دورش انداختند
و فریاد زد
های پادشاه!
هیچ میدانی
زنت دیشب زیر بیضههایم بود؟
- آن شب آنقدر اوغ زد که ماه هم خوابش نبرد
دستور آمد: به چپ چپ! تا خود خود مسکو
فراش باشی رفت
تا بالای داس
تا زیر چکش
سرمایه کوبیدند بر فرق سرش
تا از هوش برود
در انقلاب طبقه
گفت: گشنهام
گفتند: لنین بخور با سالاد ایسم
**
فراش باشی هنوز هم گشنه ست
عرق کشمش به دور از چشم همسایه
میخورد
بیگاه در خواب فریاد میزند
های حاجی
هیچ میدانی
زنت دیشب پنج مرد را
برد تا ته کوچهی سنگسار؟
دستور آمد: به راست راست! تا خود خود بیدر کجایی داغ
فراش باشی رفت تا بازار
شد کالا
فروختند و خریدند
ارزش افزوده نداشت
دورش انداختند
+ نخستین بار در ایران امروز منتشر شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر