در سرم ویولن می نوازند
و پیرمردی رو به رویم
با دختری هجده ساله می خندد
با دختری هجده ساله می خندد
چندشم می شود
از زنده ماندن
از زنده ماندن
تلفن نمی زنم
به دوست
به دوست
نمی گویم
حالم خوب نیست
حالم خوب نیست
اين است و جز این نيست مطلق بى منطق مليت. من محكومم به رنجى ابدى كه زاده سرزمين ايرانم. من ايرانى هستم و ايرانى بودنم نه پنهان كردنى است و نه انكار شدنى و نه مايه فخر. من نه مى خواهم و نه مى توانم كه ديگرى باشم و نه توهم نژادپرستانه آريايى - ايرانى و شووينيسم فارس برايم ارزش است. من فقط رنج مى كشم مادر. من فقط رنج مى كشم. هر كجا كه باشم سهم من رنج است چون ايرانى هستم. پس زنده باد ايرانى كه هنر نزد اوست و بس!