امشب سلام
امشب آوارگی ام
آور است بر سرم
آور است بر سرم
من امشب
امیدوار دیداریم
امیدوار بهاریم
و دیدار
و بهار
چه کوتاه است
چه کوتاه
شعر من بی زبان است
عاشق
بی واژه مانده ام
درد است
به تاریخم
درد است مرا
مرا بشمار چون ستاره ها
مرا بشمار چون بهارانی که گذشت
مرا بشمار چون اعدامیان اوین
مرا بشمار که غروب کرده ام زود
امشب
همین امشب سلام
امیدوار دیداریم
امیدوار بهاریم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر