به دل آرا دارابی و همه محكومین به اعدام
سه شب مانده تا فردای تو
مانده هنوز رنگ بر بوم
دست بر قلم
صدایی در گلو
نفس نفسی در سینه
آخ كاش نگذرد این شب
كه صبح اش دارست
طلوع اش طناب ست
مردار دیگر
كشتار بیشتر
این جنایت اعدام است !
فردای تو
نیستی هزاران من است
صبح طناب
بی قوارگی نفس كشیدن های ماست
مرا ببخش تا گور
كه فریاد نكردم زیستن تو را
شب گریه هایت را رها كن
بر خاك
در زمین
در این هوای سمی
فردای تو
روز نوی منتظرانی دیگرست
تا صبح طناب
مرا ببخش تا گهواره
اگر باشم و نگاه تو افسون نكند دیگر دلی را
شب گریه هایم را رها می كنم
بر سنگ
دركوه
در این تایخ بیداد
مرا ببخش
تا جهانی بهتر
بر این خاك
در این عصر
مرا ببخش
+ انتشار در عصر نو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر