۱۳۸۴ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه

در تمنای چراغ


مقوله انرژي را مي‌توان بر محورهاي بسياري بسط داد و روي آن انگشت تأمل گذارد. انرژي به صراحت مرتبط است با مسائلي چون تأمين نياز مصرفي شهروندان، صادرات و ارزآوري، محيط‌زيست، رفاه اجتماعي (به‌ويژه در كشورهايي چون ايران كه اقتصادي متكي به آن دارند)، پي‌ريزي و يا تقويت صنايع و... .
شكي نيست كه خاورميانه همواره از باب وجود منابع غني انرژي مورد توجه بوده است. تا جايي كه حتي طرح مبارزه با تروريسم دولت بوش پسر نيز از اين دريچه و به تعبير تعرض به بخشي از چنين منابعي نگريسته مي‌شود. صحت و سقم، درستي يا نادرستي اين‌گونه تفاسير در اين كوتاه مقال مدنظر نيست. چه اساساً سياسيون از آن مي‌نويسند. اين را گفتيم كه-اگرچه به تكرار- اهميت فراموشي ناشدني بحث انرژي را در ايران، خاورميانه و در نهايت جهان، به گوش هم نجوا كرده باشيم.

ايران در اين شرق ميانه بر ذخاير اثبات شده و عظيمي از انرژي آرميده است. پيش از آنكه گاز در بازار جهاني انرژي اينچنين مورد عنايت واقع شود يعني همان زماني كه گازهاي همراه نفت در پروسه تصفيه در پالايشگاه‌هاي كشور سوخته مي‌شد، كارشناسان به وجود يك ميدان مستقل گازي در خليج‌فارس پي بردند. با آنكه ميدان پارس‌جنوبي به لحاظ "اشتراك ذخاير با شيخ‌نشيني در همسايگي" و "وسعت و حجم بالاي ذخيره" منبعي مهم و غيرعادي بود اما اين كشف آغاز راه نبود. چه، ايران براي شروع عمليات استخراج و حتي پيش از آن، آغاز مطالعات جامع، از دهه 50 تا اواسط 70 خورشيدي به انتظار نشست.

از آنجايي كه تجربه ايراني نشان داده است نمي‌توان به كلنگ‌زني‌ها دل‌خوش داشت از نخستين باري كه كلنگ بر خاك عسلويه به منظور تأسيس منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس كوفته شد تا زمان آغاز كار، باز هم مدتي را در انتظار و چرت زدن گذرانديم.
آنچه تا به امروز گذشته است را كماكان خوانده يا شنيده‌ايد اما اكنون كه گاز فازهاي يك تا پنج از فاصله 105 كيلومتري عسلويه از اعماق خليج‌فارس به سوي خاك جنوب كشور در حال استحصال و انتقال است چه بايد كرد؟ اگرچه احتمال دارد چنين پرسشي به ظن بسياري ساده پنداشته شود اما اتفاقاً اميد به يافتن پاسخ، همه منظور اين قلم است.

با اين گاز و آن همه ديگر كه هنوز منتظر مناقصه‌ها و ترك مناقصه‌ها (!) و قهر و آشتي شركت‌هاي بين‌المللي است چه خواهند كرد؟ آيا پيشرفت در توسعه منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس مرادف است با صادرات و فروش؟ آيا فروش گاز ايران امري مذموم بنا بر استدلال‌‌هاي آماري و علمي است؟
يا در نگاهي ديگر امضاي يادداشت‌هاي تفاهم صادرات با كشورهاي همسايه افتخار است؟

به تازگي يكي از استادان دانشگاه بر ضرورت توقف صادرات گاز ايران تأكيد كرده است. درست چندي پيش بود كه تفاهمنامه‌هايي نيز با عمان و كويت اتفاقاً براي صادرات و فروش گاز كشور به امضا رسيد. خط لوله گاز ايران به هند هم از ديگر پروژه‌هاي قديمي است كه دوباره بر سر زبان‌ها افتاده است. صدور گاز به تركيه در جريان است و همه‌وهمه نشان از سياست فروش و گسترش بازاريابي ايران دارد. به‌طور عمده يكي از دلايل ويژه و محوري اين سياستگذاري نوعي رقابت با قطري‌ها عنوان مي‌شود و اين‌گونه گاز پارس‌جنوبي پيش‌فروش مي‌شود.

اگرچه دغدغه از دست دادن بازار جهاني نكته‌اي واضح و منطقي به نظر مي‌‌رسد اما نگاه آن استاد دانشگاه به وضعيت مصرف داخلي، نياز صنايع و حفظ و نگهداري از مخازن نفتي به وسيله اين گاز استخراج شده هم جاي تأمل دارد. به راستي برنامه مدون وزارت نفت بر سر گاز ايران چه بوده و چيست؟ اگرچه ممكن است كه با نزديك شدن به پايان كار دولت وقت، كسي را حوصله پاسخگويي نباشد اما منافع ملي امروز و آيندگان را بايد در كجاي اين تصوير پيش‌روي يافت؟

آيا بحث انرژي در ايران امروز سراسر معطوف به اهداف سياسي و به‌ويژه سياست خارجي است؟
آيا ما به لحاظ شرايط بين‌المللي "بايد" شرط فعاليت هند و چين در ايران را‌خريد گاز و ال‌ان‌جي خود قرار دهيم و كيست كه نداند آنان چه قدر مشتاق پروژه‌هاي نفت و گاز ما هستند.
به راستي چرا در اين سال‌ها نه تنها استراتژي مسوولان در اين باب شفاف عنوان نشد بلكه هيچ‌وقت، موافق و مخالف به دور از جنجال‌هاي جناحي و مجلس به دور يك ميز ننشستند؟
كوتاه سخن آنكه هزينه راهي را كه امروز مي‌پيماييم، آيندگان بايد بپردازند پس خوشا آنكه مقصد، منافع ملت اين كهن بوم و بر باشد.

سه شنبه 27 ارديبهشت 1384

هیچ نظری موجود نیست: