۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

احمدی‌نژاد آینه مردم ایران نیست

میهن: جهان گویی کوچک شده است. مرزها در حدود معاهدات و مناسبات دیپلماتیک باقی مانده و «شناخت» برای اهالی دهکده جهانی بی‏سرحد است. زبان، نژاد، مذهب و ایدئولوژی مانع لمس واقعیت نیست. بسیاری از مفاهیم سیاسی، تعریف و تعبیری نو یافته‏اند. فناوری هر روز پیچیده‏تر می‏شود و ارتباط جهانیان مدام سهل‏تر و این امر نه دیوار چین و نه استیلای سانسور را بر می‏تابد.

جهان امروز، جهانی «مدام درحال تحول» است. اگر تاچندی پیش، گذشته چراغ راه آینده بود تا فردا بهتر رقم خورد، اینک بی‏درک مناسبات جهان پسامدرن، پا نهادن به فردایی دیگر و بهتر، ناممکن می نماید.
در چنین روزگاری هیچ فریادی ناشنیده باقی نخواهد ماند. ممکن است قحطی و گرسنگی در شاخ آفریقا درمان نیابد اما کیست که بخواهد بداند و نتواند. پیدایی خرده رسانه‏ها و فراگیری آن، خبر را از انحصار امپراطوری رسانه‏های نامدار و دستگاه‏های تبلیغاتی دولت‏های خودکامه بیرون کشیده است. جهانیان بی‏آنکه همتی سخت برخود هموار سازند یکدیگر را به نظاره نشسته‏اند و چنین است که خبر بازداشت یک وبلاگ‏نویس در چین یا گزارش مرگ در بازداشتگاه کهریزک مرز نمی‏شناسد و در کمترین زمان ممکن فاصله را به سخره می گیرد.

در جهانی چنین، هر جنبش‏ فراگیر اجتماعی و سیاسی اگرچه می تواند به دست فراموشی سپرده شود اما به واسطه ابزار موجود فراتر از مرزهای جغرافیایی نیز اثربخش است. اهمیت، سود یا اولویت این اثر ممکن است مورد مناقشه باشد اما اساس آن انکار ناشدنی است.

خیزش‏های مردمی به طور طبیعی بر نگاه بیرونی اثر گذار است. جامعه ای که برای حصول مطالبات خویش به کنشگری روی آورده است چهره خویش را باز می آفریند. وجود نمونه‏های متعدد جوامع در حال تحول این امکان را به ناظر می دهد تا به قیاس بنشیند. با در نظر آوردن این مهم، همان طور که به صرف تکیه بر افتخارات ملی و غنای تاریخی نمی‏توان انتظار مقبول افتادن در نگاه جهانی را داشت، مقامات رسمی و نمایندگان دولت‏ها نیز آینه ملت‏ها شمرده نمی شوند.


محمود احمدی‏نژاد و سخنرانی‏هایش به ویژه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد...



نمونه مناسبی برای مطالعه نگاه بیرونی به جامعه ایران است؛ سخنرانی‏هایی که به موعظه‏های پیامبرگونه می‏ماند و با آغازش، صندلی‏ها یکی یکی خالی می شوند.

تصویری که احمدی‏نژاد در جایگاه رئیس جمهوری ایران به جهانیان عرضه می‏کند، تصویری سراسر متناقض است. واعظی است که خواهان تغییر مدیریت سیاسی جهان است و همه مصائب دامنگیر بشر امروز را از سر تقصیرات دولت ایالات متحده آمریکا می داند و از سویی دیگر و در حالی که «عدالت» و «آزادی» ترجیع‏بند شعارهایش است از درون محدوده قدرتش هر روز نقض حقوق بشر گزارش می شود.

خودنمایی جنبش سبز و سرکوب شهروندانی که برای تغییر، شیوه ای مسالمت آمیز و مدرن را برگزیده بودند اما همچنان نه تنها در یاد همسایه‏های ایرانیان در این دهکده جهانی باقی است بلکه تداوم سرکوب و هراس روزافزون حاکمیت از سربرآوردن دوباره آن پرسش برانگیز است.

«بهار‏ عرب» پرسش‏هایی را از سوی غیرایرانیان در برابر ایرانیان برون‏مرز نهاد و آن اینکه آیا باید در ایران هم منتظر چنین رویدادی بود؟. اینکه ایران امروز هم مستعد انقلابی علیه ساختار نظام سیاسی است یا نه و اینکه با به طول انجامیدن حصر خانگی دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری و تداوم بازداشت‏ها، جنبش سبز چگونه و با چه مطالباتی بار دیگر خودنمایی خواهد کرد، پرسش‏هایی است که از زبان مردم کنجکاو و به ویژه اهل فرهنگ و سیاست غرب شنیده می‏شود.

ضمن اینکه نباید دچار این توهم شد که مردم اروپا، برای نمونه بحران اقتصادی دامنگیر این قاره را فراموش کرده و سرنوشت ملت ایران برایشان در اولویت توجه و پیگیری است اما طرح چنین پرسش‏هایی از سوی خبرنگاران و اهل تفکر غرب، نشان از آگاهی آنان از عدم مشروعیت احمدی نژاد در جایگاه منتخب یک ملت دارد.

در همین حال احمدی‏نژاد در «سخن» آنان همچنان رئیس جمهوری ایران خوانده می‏شود و تاکید بر اینکه این فرد برگزیده اکثریت یا دست‏کم منتخب در روندی دموکراتیک نیست بیهوده است چراکه این آگاهی وجود دارد و اتفاقا این کاری است که جنبش سبز موفق به انجام آن شده اما به هر روی این احمدی‏نژاد است که در چنین جایگاهی به مجامع بین المللی فراخوانده می‏شود.

اشاره شد که جهانیان کنش ملل را برای دستیابی به مطالبات خویش به ورطه قیاس می گذارند و از این روی شیوه اعتراض مردم تهران و رشت و تبریز به مراتب تحسین برانگیز بود چراکه معترضان توانستند میزان مظلومیت خود را با دست‏هایی خالی و به دور از خشونت به نمایش بگذارند.

خبرنگاری آلمانی می‏گفت که با دیدن ویدئوهایی که از اعتراض های خیابانی مردم تهران دیده است به تفاوت فرهنگی ایرانیان با مردم کشورهای شمال آفریقا پی‏برده است. با اینکه سعی داشت به ورطه توهین به دیگری به واسطه این قیاس و تحسین ایرانیان نیافتد، در یک جمله گفت به نظرم مردم ایران، خلق و خویی آرام‏تر دارند.

شاید از سر همین دست قیاس است که تا پیش از اختفای معمر قذافی و سقوط طرابلس، لیبی در نگاه بیرونی، نه کشوری که در مسیر دموکراسی‏خواهی گام نهاده بلکه سرزمینی جنگ زده بود اما مصر و تونس از همان روزهای نخست اعتراض، چشم‏ها را به خود خیره ساخت.

مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به عنوان یکی از مهمترین ارکان نهاد جامعه بین الملل، امکانی برای خودنمایی دیپلماتیک در این دهکده است. این امکان نه برای ملت ایران که حتی برای حکومتی که مهمترین متحد استراتژیک آن در منطقه، در آتش خشم مردم می سوزد نیز با وجود فرستاده ای چون احمدی نژاد یک فرصت قلمداد نمی‏شود. چه بسا، نه برای ایرانیان که برای بسیاری از ناظران غیر ایرانی نیز محتوای سخن رئیس جمهوری اسلامی ایران قابل پیش بینی بود.

از نگاه ناظر بیرونی و از میان قشری که به حرفه خبرنویسی و گزارشگری مشغولند می توان دو برداشت کلی را نسبت به بیان و تفکر این مقام رسمی حاکمیت ایران به دست آورد.

نگاه اول بی‏درنگ احمدی نژاد را فاقد قدرت تعقل می داند، مجنونش می خواند اما در نگاهش سوژه ای است که تماشایش مهیج است. این نگاه عمدتا در میان خبرنگاران اروپایی رواج دارد. آنان می‏گویند که ممکن است موجود خطرناکی باشد اما درباره قدرتی که پشتش قرار دارد اغراق شده و تنها سخنان نامعقولش است که حاشیه را از متن پررنگ تر ساخته است. این گروه تعامل با غرب و جهان امروز را برای احمدی‏ژاد بی معنی می دانند و به وی به سان وصله ای ناجور به قبای جهان می‏نگرند. احمدی نژاد پدیده ای است که دیدن رفتار و شنیدن گفتارش برای آنان به یک تفریح می ماند.

نگاه دوم را می‏توان در میان فرزندان نسل مهاجری که از کشورهای آفریقایی به اروپا آمده‏اند دید. آنان در غرب به دنیا آمده و در بستری متفاوت با زادگاه پدری رشد کرده‏اند. احمدی‏نژاد و دولتش را مستحق سرنگونی از سوی مردم ایران می دانند اما این وصله ناجور جهان را در دورانی که به ظن آنان یا باید مطیع غرب بود یا تن به انزوا سپرد قابل فهم می‏شمارند. این گروه می‏گویند که از نگاه بیرونی، ایران استحقاق تغییر را دارد اما نه با قدرت آمریکا که با توان مردم. از این روی حضور احمدی نژاد به عنوان دشمن اسرائیل و آمریکا در خاورمیانه تا زمانیکه بهار عرب به ایران نرسیده را قابل تامل می دانند. به عبارتی دیگر آنان نگران هستند که ایران نیز در خاورمیانه به جرگه عربستان سعودی، قطر و کویت به عنوان حامیان آمریکا بپیوندد.

این رویکرد، به آینده ای که بهار عرب در خاورمیانه رقم می‏زند امیدوار است و باور دارد که جبهه ای نه علیه غرب بلکه فارغ از دخالت غرب شکل خواهد گرفت، از آن پس احتمالا به نقش احمدی نژاد و تندگویی هایش نیازی نیست. این نگاهی کاملا سیاسی است. احمدی نژاد را مانند گروه اول فاقد قدرت تعقل در دیپلماسی و در عین حال زیرک در سیاست داخلی می‏شمارد و بر آنچه که در داخل ایران می گذرد آگاه است اما حضورش را تا رسیدن به توازن قوا در مناسبات بین المللی بیهوده نمی داند.


در هر دو نگاه نکته مشترک آن است که احمدی نژاد ملت ایران را نمایندگی نمی کند. این امر مبتنی بر آگاهی از نارضایتی عمومی در ایران و نیز تجربه خیزش سرکوب شده سال هشتاد و هشت است. همچنین تماس با ایرانیان برون‏مرز که از موفق‏ترین مهاجران اروپا در ادغام با سرزمین میزبان هستند نیز این تفاوت را باز تداعی می‏کند. سرانجام اینکه حق تغییر برای مردم ایران از نگاه ناظر بیرونی بدیهی است.

* این یادداشت برای میهن نوشته شد.

هیچ نظری موجود نیست: