راست این است که از سینما نمیتوان تاریخ آموخت و هنر نه چنین وظیفهای بر دوش دارد و نه چنین همتی را بر میتابد.
هنری که آلوده به سفارش شد و قصد درس آموزی و ارشاد داشت فاتحهاش خوانده است چنان که تجربه دهه شصت تا نیمه دهه هفتاد خورشیدی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران شاهد چنین مدعایی است و نتیجه آن سینمای دولتی هم پس رفت بود.
سینما تاریخ دارد اما خود کتاب تاریخ نیست با این همه میتواند به تاریخ تلنگر بزند و حتی به آنچه بشر بر سر بشر آورد تازینه. فیلم La Rafle که به معنی "یورش ناگهانی پلیس" است در میان فارسی زبانان به نام "بچههای پاریس" شهرت یافته است. فیلمی درباره بازداشت و کشتار سیزده هزار شهروند یهودی پاریس و حومه، توسط نازیها و با همکاری مستقیم دولت ویشی به رهبری مارشال پتن.
این فیلم روایت خیانت دولت فرانسه در سال ۱۹۴۲ میلادی است و اتفاقا توسط فیلمسازی فرانسوی به تصویر کشیده شده است. فیلمی که برای روایت داستانی تاریخی، زیباییشناسی هنر را از یاد نبرده و ظرافتهای بصری و فیلمنامه، مخاطب را تا به انتهای داستان با خود همراه میسازد.
اگر پیش از این، فیلمساز مشهوری از هالیوود به سراغ موضوع هالوکاست رفت و به سیاسی کاری و زد و بند با تندروهای یهودی متهم شد یا اگر روبرتو بنینی برای ساخت «زندگی زیباست» از سویی جماعتی کاتولیکتر از پاپ لعن شد، چه باک که این فیلم هم از سوی آنانی که برگهایی از تاریخ بشریت را انکار میکنند به سخره گرفته شود.
سینما آموزگار تاریخ نیست اما میتواند یادآور تاریخ باشد. تاریخی که معمارش جز انسان نیست و انسانی که جز با آموختن از راه طی شده به فردایی روشن پا نخواهد نهاد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر