واقعا سید محمد خاتمی که نتوانست به جنبش تحول خواهی مردم ایران وفادار بماند با دیدن این همه استقامت از یاران پیشین خود چه فکر میکند؟. وقتی که خاتمی در دماوند به دور از چشم خبرنگاران رای به صندوق انداخت، برخی گفتند مصلحت اندیشی کرده است و سیاست ورزی یعنی اینکه راه گفتگو را باز بگذاری. گفتیم چرا حالا دماوند؟. اگر تصمیم بر این بود که رای داده شود، پس چرا یواشکی؟
بالاخره شترسواری که دولا دولا نمیشود. یا رای میدهی یا نه؟. عدهای بودند که حتی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ هم رای ندادند و از اینکه بگویند رای ندادهاند هم ابایی نداشته و ندارند. عدهای تحریمی بودند و در روزهای آخر تصمیم به رای دادن گرفتند و با سینهای سپر کرده رای دادند و اتفاقا دوشادوش همانانی که پیشتر زنجیره سبز انسانی میساختند در تظاهرات گلوله خوردند.
حداقل خواستهای که یک اصلاح طلب میتواند در پیشگاه ملت برآورد سازد، آن است که در جامعهای پرحجاب، شفاف باشد.
هیچکس به اندازه خود اصلاح طلبان حکومتی، گور اصلاحات را در ایران نکنده است. رادیکالیزه ساختن فضای سیاسی جامعه تنها از سوی قدرتمداران اتفاق نمی افتد. ترویج کنندگان نسخه های چپ گرایانه مبارزه هم الزاما در شکل دادن به چنین فضایی موفق نیستند. بی کفایتی در برآورده ساختن مطالبات حداقلی و ناتوانی از درک درست جامعه و شرایط بین المللی عواملی موثر در تشدید بحران است.
چندی پیش فرزند زنده نام هدی صابر نوشت: «ما هیچ وقت تصور نمى کردیم اولین فرستندهِ پیام تسلیت برایمان، دوباره راهىِ صندوق رأى شود و دوباره با لبخند همیشگى اش به ما سلام کند و ما هم به رسمِ پدرمان مجبور به پاسخ به آن. شاید بازگشت به قدرت برایشان آنچنان شیرین بود که دوستانِ در قَبرُ و بندُ وحَصر را دیگر مجالِ یادآورى نبود.»
امروز هم در سالگرد خرداد پر حادثه، ابوالفضل قدیانی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از بند ۳۵۰ اوین چنین مینویسد: «از پس تولد جنبش سبز و آن همه فداکاری و ایثار خون هائی که به ناحق به زمین ریخته شده و اوقات شریفی که در کنج سلولهای زندانها صرف شد بدون شک دیگر مجال برای مماشات با شخص اول مملکت و عامل اصلی تمامی این جرائم یعنی علی خامنهای باقی نمانده است.»
حضرت خاتمی اما می گوید: «پیروزی حقیقی، تحقق اراده مردم است. ما با کسی دعوا نداریم، تنها خواستار بازتر شدن فضا هستیم. برای این که راه و رسم موجود، مبتنی بر اراده مردم جریان یابد یا باید به راهی که مردم می خواهند بازگشت و یا شاهد تلاطم هایی در عرصه جامعه و سیاست بود.»
خاتمی دعوا ندارد؛ حالا حرفی هم برای گفتن باقی می ماند؟. هیچ؛ این واقعیت است که خاتمی هرگز آنگونه که میبایست باشد نبود و نتیجه آنکه پس از هشت سال اصلاحات، احمدینژاد در سال ۱۳۸۴ رای طبقات فرو دست را درو کرد. واقعیت تلخ است و راه پیش رو طولانی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر