بسیارند ایرانیانی که با مردم آزادی خواه سوریه هم احساساند. ایرانیانی که از شقاوت حکومتشان به تنگ آمده و به تازگی نیز جنبشی را برای احقاق حق به نمایش گذاشتند و به سختترین شیوه ممکن سرکوب شدند. اینان هر چقدر «کیهان» برای بشار اسد دل بسوزاند و هر چقدر که صدا و سیمای حکومت، اخبار را وارونه تحویلشان دهد بیشتر به اهمیت و ضرورت حذف حکومت بعث در منطقه یقین حاصل میکنند.
بسیارند ایرانیانی که در پی شوقِ خاموشِ خود از به خانه بازنگشتنِ سوریها با وجود کشتار بیش از چهارده هزار تن در اقصی نقاط این کشور، از عملیات نظامی و بمب گذاری علیه نیروهای حکومت تا به دندان مسلح بشار اسد در سوریه اظهار شادمانی میکنند.
بر این باورم که ماهیت «ارتش آزاد سوریه» و چگونگی و چرایی تغذیه تسلیحاتی آن روشن نیست و به همین دلیل نه میتوان پذیرفت که حکومت آل سعود و القاعده دست اندر کار و صحنه گردان است و نه میشود به صراحت اعضای این ارتش را مردمِ انقلابیِ دلسوزِ ملک و ملت خواند.
فرض اگر همه اعضای ارتش آزاد سوریه از مردم به تنگ آمده این کشور باشند که با یاری فرماندهان و افسران سابق نیروهای مسلح به صفوف نظامی در آمدهاند، این مبارزه مسلحانهٔ تهاجمی را نمیتوان دستاورد ۲۱ قرن تلاش بشر برای ساختن دنیایی بهتر دانست.
بمب گذاریهای جادهای و عملیات متعدد نظامی و انتقام جویانه و از همه فاجعه بارتر پناه گرفتن در مناطق مسکونی به وقت آتش توپخانهای ماشین مرگ حکومت اسد از ماهها پیش آغاز شد و حالا با رسیدن سفیر گلولهها به دمشق خشونت از دو سو به اوج رسیده است.
از این ماجرای تیره و مبهم البته رژیم برادرش در تهران بسیار سود جسته و در دستگاه تبلیغاتیاش اساسا خیزش مسالمت آمیز سوریها را نیز زیر سوال برده است. مردم سوریه شانزده ماه پیش با سر دادن شعار و در دست داشتن پلاکارد به خیابانهای درعا و حمص و حما آمدند و پاسخشان با گلوله داده شد. حکومت اسد گام اول را در نزاعی نابرابر برداشت و حالا ماه هاست که حکایت درگیریهای کرانه باختری و غزه در سوریه تکرار میشود و آن استفاده از سپر انسانی است.
هیچ ناظری نمیتواند کشتار چهارده هزار تن متشکل از شهروندان بیسلاح و نیروهای شبه نظامی را بدون در نظرگرفتن نقش ارتش آزاد در تشدید خشونت در نظر گیرد. در تلویزیونهای دولتی سوریه و حکومت جمهوری اسلامی ایران مدام از مصادره سلاح و مهمات نیروی مقابل سخن گفته میشود و رسانههای غرب هم ارتش سوریه را عامل کشتار غیرنظامیان میخوانند. در این میان تصویری که هر دو سوی میدان نبرد را نشان دهد اگر نایاب نباشد کمیاب است.
همان مسوولیتی که حماس با سنگر گرفتن در بیمارستانها و مدارس و مناطق مسکونی در قبال کشته شدن غیرنظامیان غزه دارد امروز متوجه مخالفان مسلح حکومت سوریه است. برای دیدن زوایای بیشتری از این جنگ داخلی در سوریه، نباید دچار «توجهی با کارکرد معکوس» نسبت به تبلیغات رسانههای جهت دار شد. توجه معکوس به این معنی که هر آنچه کمترین اشارهای به آن در رسانههای جهت دار شده است را مورد تامل قرار نداده یا در پذیرش درستی آن دچار مقاومتی متعصبانه شویم. این خود سوی دیگر دام در برابر پذیرفتن کورکورانه محصولات رسانهای حکومتی و ایدیولوژیک است.
مساله ندیدن و نگفتن و حتی وارونه نمایی و دروغ گویی است و نه هراس از نور تاباندن بر امر واقع. از این روی کیهان در تهران نمیتواند و نباید مانع فکر کردن ما شود. این امکان پذیر نیست جز در حالی که منافع را به امر در حال وقوع تسری ندهیم. منفعت مردم ایران در سرنگونی هر چه زودتر کلیت حکومت بشار اسد است. در این شکی نیست اما آیا آنچه امروز در مرزهای سوریه در جریان است به فردایی روشن برای سوریها خواهد انجامید؟.
منفعت مردم تهران در جمع شدن بساط مردان حزب بعث در دمشق است، در این کمترین تردیدی نیست اما آیا با رفتن اسد، ارتش آزاد سوریه به صندوقهای رای وفادار میماند و از آن برتر آیا جامعه سوریه مستعد مجال دادن به نیرویهای دموکرات است؟. آیا آنان که با دخالت خارجی و جنگ از منظر اخلاق مخالف هستند با دست به اسلحه بردن و نبرد خانه به خانه و کشته شدن کودکان در خیابانها موافقاند.
آیا موافقان جنگ داخلی در سوریه با وقوع رویدادی مشابه در ایران و برای سرنگونی رژیم موافقاند یا مرگ خوب است اما برای همسایه؟.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر