شده ایم خاطره
می بینی؟
نه از من مانده فردا
نه از تو می بینم امروز
شده ایم روزگاری
مای ما در خیابان بود
کجا گم شد؟
کجا فرار کردم از صدای تیر؟
می بینی؟
یکی تیر خورده است
سرکوچه
همانجا که دیشب شعر می نوشت
خون است خیابان
مادر را بگو
نه هیچ نگو
بگو
سهراب خواب است
بگو
سهراب زنده است
نه هیچ نگو
نگو که
شده ایم خاطره
نگو که
خیابان خون است
مادر
من
برمی گردم
شاید
هیچوقت
۱ نظر:
:*
ارسال یک نظر