جمهوری اسلامی ایران، حکومتی است که ناممکن هایش را ممکن ساخته است. تازه ترین اش این است که رییس مجمع تشخیص مصلحت این نظام، صلاحیت ریاست جمهوری ندارد. احمد جنتی ۸۷ ساله و محمد یزدی ۸۲ ساله کهولت سن اکبر هاشمی بهرمانی را ناتوانی حضور در منسبی حکومتی می دانند.
هاشمی ۷۹ ساله که توانست بی کمترین تلاشی آرای اصلاح طلبان و نیروهای تحول خواه را همراه خود کند، فرصت آن را نیافت تا روزنه ساز فردایی شود که در آن با خیزش دوباره روشنفکران رانده شده از بطن حوادث و به یاری جنبش های رنجور اجتماعی، جسد جامعه مدنی به نیمچه دم مسیحایی جانی تازه گیرد.
اینک سخن گفتن درباره اهمیت حضور هاشمی در این انتخابات ریاست جمهوری دیگر ضرورتی ندارد که فرصتی است از دست رفته و به وقتش به قدر کفایت گفته شد. همیشه عده ای بوده و هستند که در شرایطی کمتر از حذف نظام ولایت فقیه از صفحه روزگار، رضایت نمی دهند که پای صندوق رای حاضر شده و در مبارزه دموکراتیک مردم کشورشان سهیم شوند. همیشه هم عده ای بوده و هستند که خود را صاحب نظر و فهم سیاسی می دانند اما بی برنامه و نقد و تحلیل، بر طبل تحریم کوبیده اند، آنهم ناموزون با ارکستر تحولات سیاسی-اجتماعی جامعه.
مسیر عبور از حاکمیت مستبد ولایت فقیه اما به یاری آنانی امکان پذیر است که بی وقفه در تلاش برای یافتن روزنه ها هستند؛ روزنه هایی که مردم ایران از محروم ترین مناطق مرزی تا شیراز و یزد و اصفهان و قلب پایتخت، از هر طبقه و قشر به نوعی از آن منتفع می شوند. این روزنه های اکسیژن، برخلاف تصور و تصویری که جمعی از مخالفان حکومت تلاش کرده اند در اذهان جا بیاندازند لزوما به بقای حکومت جمهوری اسلامی منجر نمی شود.
دوران هشت ساله اصلاحات -با همه بی تدبیری ها و اشتباه های اصلاح طلبان- تاثیری شگرف بر نسلی گذاشت که در عرصه جامعه کنشگری می آموخت. در این هشت سال کتابخانه های جوانان پویا و نوگرا لااقل در بخش علوم انسانی نونوار شد و این اتفاقی جدی و مهم بود. در این هشت سال اعتراض را به شیوه ای امروزی و مدرن آموختیم و منتقل کردیم و در بزنگاه دیروز روشن بود و در شیب های تند فردا باز هم نمایان می شود که آن جنبش دوم خرداد و ادامه اش جنبش سبز چه بود و چه کرد. برای درکش فقط باید از تنگ نظری ها دست شست و عمل دیگری را به پای بی عمل خویش قربانی نکرد.
هاشمی رد صلاحیت شده است تا در نطق های احتمالی از وی به نیکی یاد و تجلیل شود و ضمن قدردانی از خدمات شایان ایشان برای انقلاب و اطاعت اش از رهبری نظام، یادآوری شود که به دلیل شرایط جسمی امکان هدایت سکان این کشتی به گِل نشسته -قوه مجریه- از دستشان خارج بوده است.
هاشمی رد صلاحیت شده است تا به واقع جامعه معترض ایران در انتخابات ریاست جمهوری خلع سلاح شود. در این نبرد مسالمت آمیز و در این تلاش دموکراتیک در جامعه خشن و استبدادی جمهوری اسلامی نه دولتِ پیش از این مورد حمایت بیت رهبری نامزدی دارد و نه اصلاح طلبان.
هشت نامزد واجد صلاحیت نامزدی ترکیب جالب توجهی را ساخته اند. سعید جلیلی، غلامعلی حدادعادل، علی اکبر ولایتی سه نامزد بسیار نزدیک به بیت رهبری در کنار محمدباقر قالیباف که دو سه پله عقب تر از این سه چهره به رهبری و بخشی از بدنه سپاه پاسداران نزدیک است. حضور محسن رضایی در این جمع، دستمزدش از سوی رهبری است. رضایی سال ۱۳۸۸ از پیوستن به معترضان خودداری و از فرمان ولایت فقیه تمکین کرده بود. محمد غرضی، حسن روحانی و محمدرضا عارف، سه نامزد تزیینی این انتخابات هستند. بود و نبود غرضی مهم نیست. چنانچه بود و نبود بسیاری دیگر در این میان و از همان ابتدای ثبت نام مطرح نبود. دو نامزد دیگر -روحانی و عارف- نبودشان مهم نیست اما بودنشان به نفع حاکمیت است.
نه روحانی و نه عارف، اجماع تحول خواهان را با خود ندارند ولی حاکمیت تلاش خواهد کرد که این دو را به عنوان نامزدهای جناح غیر از جناح اصولگرایان جا بزند. نامزد تقلبی و ناخواسته برای کسانی که از حضور هاشمی در این انتخابات حمایت کرده بودند زیان بار است. این مرحله ای بسیار حساس است که تدبیر تازه ای می طلبد.
انتخابات با حذف هاشمی وارد فازِ مهندسیِ علنی شده است. سه گزینه پیش رو است. یکی، توافق جمع گسترده ای از اصلاح طلبان با یکی از این دو نامزد. به نظر می رسد با توجه به ذیق وقت و اختلافات موجود این گزینه میسر نباشد.
دیگری، درخواست از هر دو نامزد برای کناره گیری از کاندیداتوری است. این گزینه هم لااقل از سوی هر دو نامزد نامحتمل به نظر می رسد که اجرایی شود، اگرچه بهترین گزینه است.
دیگری، درخواست از هر دو نامزد برای کناره گیری از کاندیداتوری است. این گزینه هم لااقل از سوی هر دو نامزد نامحتمل به نظر می رسد که اجرایی شود، اگرچه بهترین گزینه است.
سومین مورد هم اعلام یکپارچه و هماهنگ تمامی تشکل ها، احزاب و گروه های اصلاح طلب یا نزدیک به اصلاح طلبان در درون مرز در خصوص کناره گیری از انتخابات پیش رو به دلیل نداشتن امکان مشارکت است.
اصلاح طلبان و تحول خواهانِ حامی شرکت خاتمی و هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری کنونی باید اعتبار خود را در جامعه حفظ کنند. این مرحله ای حساس است که تدبیری تازه می خواهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر