وزن اکبر هاشمی آنقدر بود که کنار نهادنش از بازی، نه فقط رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی را به حاشیه راند بلکه شورای نگهبان با چنین تصمیمی اساس معادله انتخابات را صورتی دیگر بخشید.
رد صلاحیت اکبر هاشمی بیتردید به سود اقتدارگرایان تمام شد تا اولا مهمترین مدعی باقی مانده از نزدیک بودن به آیت الله خمینی تحقیر شود و اینچنین زندگی سیاسی اش را پایان یافته اعلام کنند و ثانیا مسیر احیای گفتمان اصلاح طلبی در ایران به سنگلاخی بدل شود که از هزار دره وحشت می گذرد.
اصلاح طلبان با دو نامزد تزیینی رو به رو شده اند. حسن روحانی و محمدرضا عارف، دو تنی که هرگز اصلاحات را در ایران نمایندگی نکرده اند؛ چهره هایی درخور تحسین جامعه مدنی ایران نبوده اند و اجماع بر سرشان دشوار و احتمالا از سرناچاری است.
دو نامزد تزیینی در انتخابات ریاست جمهوری تابلوی حاکمیت برای اثبات دموکراتیک بودن انتخاب رییس دولت یازدهم هستند و اصلاح طلبان در این میان هنوز نتوانسته اند برای عبور از بحرانی که با رد صلاحیت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام رخداده است به نتیجه ای به عنوان تاکتیک دست یابند.
هم روحانی و هم عارف از خاتمی و هاشمی به نیکی یاد می کنند. آنان می دانند که باید رای اصلاح طلبان را برای ورود به پاستور با خود همراه کنند. این دو میانه ای با اقتدارگرایان ندارند و به همین دلیل هم به «نامزدی تزیینی» برگزیده شده اند اما از سوی دیگر -به ویژه روحانی- رابطه ای تنگاتنگ هم با اصلاح طلبان ندارند.
در مهندسیِ علنیِ انتخابات، هاشمی که می توانست موج ایجاد کند کنار نهاده شد تا یک دهم زحمت ۸۸ تکرار نشود. روحانی و عارف ماندند؛ همانانی که هر دو به نفع هاشمی کنار می رفتند اما به سود یکدیگر، نه.
اصلاح طلبان که حاضر به اعلام رسمی کناره گیری از حضور پای صندوق های رای -به دلیل نداشتن امکان مشارکت- نیستند، سه پاره شده اند.
پاره نخست آنانی هستند که به حضور در این انتخابات، پس از خودداری سید محمد خاتمی از ورود به میدان مبارزه و از آن پس رد صلاحیت هاشمی با دیده تردید می نگرند. آنان می گویند که اول به سراغ خاتمی رفتیم اما ندای ما را به بهانه هزینه های سنگین پاسخ نگفت و بعد به هاشمی رضایت دادیم که آن هم رضایِ آقا را به همراه نداشت؛ برای بار سوم بسیج نخبگان و توده ها سخت می نماید. آنان بازی را از دست اصلاح طلبان خارج می بینند و از همان اول هم عارف را قدر نمی خواندند و روحانی را دور از گفتمان اصلاحات.
پاره دوم، روحانی را جایگزینی برای هاشمی می خواهند. مدل اقتصادی مطلوب اش لیبرالیسم وطنی است. به آزادی اقتصادی و بازگشت رونق به بازار له شده زیر پایِ دولت بها می دهد و شعار «تدبیر و امیدش» جز با به بازی گرفتن بدنه کارشناسی و فن سالاران زخمی از دولت مهرورز تعبیر نخواهد شد.
پاره سوم اما در اقلیت هستند. عارف را مردی ساده و صادق و همدل با سید عبا شکلاتی می دانند. این عده روزنامه بهار می خوانند.
گمان می رود برای آنانی که هنوز چشم به صندوق های انتخابات دوخته اند کناره گیری نکردن یکی از این دو نامزد، ضربه ای مهلک است. ضربه ای که به مهندسانِ نشسته در بیت یاری می رساند تا هرچه ساده تر سعید جلیلی را به کُرسی ریاست جمهوری بنشانند.
اگرچه ضربه اصلی که اصلاح طلبان خورده اند ناتوانی در ایستادگی پشت هاشمی است.
هاشمی نامزد اصلاح طلبان بود که رد صلاحیت شد. برای این رد صلاحیت، اصلاح طلبان هنوز پاسخی به حاکمیت نداده اند و این خود سبب ریزش -لااقل پای صندوق ها- خواهد بود. اصلاح طلبان می توانستند با کناره گیری در این بازی، اعتبار سیاسی خود را حفظ کرده و چهار سال بعد با قدرتی دو چندان پا به عرصه بگذارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر