یکی از عزیزانی که افتخار آشنایی با او را در پاریس یافتم و دیدارش برایم افتخار بود، چنان ناگاه پرکشید و به فرصت چشم برهم زدنی سالگشت هجرانش رسید که زبان به کامم خشکید.
هنوز کتابی که به همسرم هدیه کرد یادگار مهربانیاش هست و هنوز شماره خانه فرزندش در آمریکا را که در آخرین دیدارمان به من داد نتوانستم در دفتر خط بزنم.
او را که دیر یافتم و زود از دست دادم، بیراه نیست که دریا توصیف کنم. دریا میخوانمش چون سخاوتمند بود و طبعی بلند داشت. مهربان بود و خطی از بُخل در او نمیدیدی. زمانه مهربان نبود و حسودی کرد و پس از سفر آمریکا دیگر ندیدمش. امیرهوشنگ کشاورز صدر رفته و دل ما را زمانه شکسته است.
او را که دیر یافتم و زود از دست دادم، بیراه نیست که دریا توصیف کنم. دریا میخوانمش چون سخاوتمند بود و طبعی بلند داشت. مهربان بود و خطی از بُخل در او نمیدیدی. زمانه مهربان نبود و حسودی کرد و پس از سفر آمریکا دیگر ندیدمش. امیرهوشنگ کشاورز صدر رفته و دل ما را زمانه شکسته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر