۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

شکنجه گری اوباش ، مبنای ایدئولوژیک ندارد


هوشنگ اسدی ، روزنامه نگار و نویسنده ی مقیم پاریس در کافه کوچه از شکنجه می گوید . موضوعی که خود در زندان جمهوری اسلامی تجربه کرده و به تازگی هم به تفصیل درباره اش در کتابی با عنوان " نامه هایی به شکنجه گرم " نوشته است .
از آنجا که در حال حاضر تنها متن انگلیسی کتاب موجود است ، فرصت را مغتنم شمردیم و از زبانش درباره چیستی و هدف شکنجه شنیدیم . شما هم در نوشیدن این قهوه تلخ با ما شریک شوید .


+ آقای اسدی ، به عنوان کسی که در دو نظام سیاسی تجربه زندان و آشنایی با مقوله شکنجه را دارد می خواهم قیاسی میان شیوه های اعمال شکنجه پیش و پس از انقلاب 57 داشته باشید .

شکنجه به هر حال ، هر سیستم و هر رژیمی و با هر بهانه ای امری غیر انسانی است . روش هر یک از سیستم های سیاسی در اعمال شکنجه بازتاب ماهیت آن رژیم است .
قبل از انقلاب ما با سیستم شکنجه ای رو به رو بودیم که هدفش کسب اطلاعات از زندانی بود . به محض اینکه شما اطلاعاتی را که می خواستند در اختیارشان می گذاشتید تا نه ، این اطلاعات را نمی دادید و آنان ناامید از کسب اطلاع می شدند شکنجه پایان می یافت . اما در جمهوری اسلامی ، که یک سیستم ایدئولوژیک مذهبی است ، اولین چیزی که به ویژه در برابر کسانی که به لحاظ ایدئولوژیک با آنان فرق می کردند هدف قرار می گرفت شکستن زندانی بود .
می خواستند که زندانی شخصیتش خرد شود و پیش از هر چیز فرد به ایدئولوژی خود پشت کند و سپس به سراغ کسب اطلاعات سیاسی می رفتند . بنابر این در جمهوری اسلامی هدف شکستن انسان و اعلام تغییر هویت فرد بود و البته باید بعد از این مرحله در برابر دوربین تلویزیون ظاهر می شدی و می گفتی که داوطلبانه و با مطالعه عقایدم را تغییر داده ام . این امر اساسا در نظام گذشته مطرح نبود و این تفاوت عظیمی بین دو سیستم شکنجه است.

+ نوع شکنجه ها در این دو نظام چگونه بود ؟
من قبل از انقلاب شکنجه نشدم اما شاهد شکنجه های زیادی بودم وبسیاری از دوستانم شکنجه شدند . اساس شکنجه فشار روانی و فیزیکی توامان است . یکسری از بازجویان شما را می زنند و یکسری دیگر نقش بازجوی خوب را بازی می کنند برای اینکه این میان شما خرد شوید . بازجویان می گویند که حرف زندانی کف پایشان است اما ما از دهانشان بیرون می آوریم . این علت فیزیولوژیک دارد چراکه اعصاب بدن به کف پا ختم می شود و شما بیشترین درد را آنجا حس می کنید . بنابر این اصلی ترین و مهمترین سلاح شکنجه گران شلاق است .
در هر دو سیستم از شلاق استفاده می کردند . شلاق هم انواعی دارد ؛ نازک ، کلف ، سیم ، شلنگ ، کابل و به هر حال شلاق است . کسانی که شلاق می زنند در این کار تخصص دارند یعنی می دانند که به کجاهای پا ، چند ضربه و کی باید ضربه بزنند و کی باید این کار را متوقف کنند تا اعصاب پا از کار نیافتد . من تا حدود زیادی در مورد خودم که چگونه عمل کرده اند در کتابم توضیح داده ام . مرحله پس از شلاق ، دسبند قپانی است که از سقف فرد را آویزان می کنند در حالی که فقط نوک پا به زمین می رسد و مرحله پیشرفته تر آن آویزان کردن فرد از پا به سقف است ، در این وضع فقط سر روی زمین است و در این حال شلاق می زنند .
مراحل خیلی پیشرفته تری هم وجود دارد نظیر کشیدن دندان و ناخن که زیاد رایج نیست . تا جایی که من تجربه دارم این سه مدل را اعمال می شود . مواردی از شکنجه استثنایی هم وجود دارد ؛ چنانکه خود من تجربه اش را دارم و برای مثال مدفوعم را به خوردم دادند .

+ این اتفاقی که به عنوان یکی از روش های استثنایی شکنجه از آن یاد کردید مربوط به تجربه شما در زندان جمهوری اسلامی است؟

بله . در زندان جمهوری اسلامی روی داد .

+ شما اخبار زندانیان را پی گیر هستید . ظاهرا اتفاقاتی در زندان ها در این سال ها روی داده و شیوه ها پیشرفته تر شده است . آیا شما هم تفاوتی میان شکنجه در دوران اولیه انقلاب و حال حاضر می بینید ؟

بله .تفاوت به این معنا روی داده است که در دورانی که من زندانی بودم ، زندانیان سیاسی به دو گروه تقسیم می شدند . زندان کمیته مشترک که حالا تبدیل به موزه عبرت شده است مخصوص زندانیان چپ بود و زندان اوین مخصوص بیشتر بچه های مذهبی و مجاهدین .
زندان اوین دست گروه لاجوردی و کمیته ها بود . می دانید که لات ها در ابتدای انقلاب تشکیل دهنده کیمته ها بودند . زندان کمیته مشترک دست حفاظت اطلاعات سپاه بود که بیشتر دانشجو بودند و در دیدگاه خود اعتقاد و آرمان داشتند. هرچند آنان شکنجه می کردند اما فکر می کردند که آرمان خود را محقق می سازند . در تحولات اخیر این دو ، یکپارچه شده است . یعنی در عمل ، لات ها و اوباش بالا آمده اند و در سیستم شکنجه هیچ حریمی را قایل نیستند . زمانی که ما زندان بودیم ، اخباری بود مبنی بر تجاوز به دخترانی که اعدامی بودند . این تجاوز بر این اصل استوار بود که آنان باکره از دنیا نروند .
 حالا اما تجاوز درباره هم دختر و هم پسر صورت می گیرد و اینطور که من شنیده ام و برخی از شاهدان برایم گفته اند شکنجه گران از این کار لذت می برند. درواقع سرنوشت جوانان ما را دست اوباش سپرده اند .
آنان هیچ اعتقادی ندارند و بنابر این برای شکنجه حد و مرزی قایل نیستند . سیستم شکنجه در جمهوری اسلامی از یک سیستم ایدئولوژیک در زمان ما ، به سیستم شکنجه گری اوباش ها در حال حاضر بدل شده است.

+ اگر امروز شما جزو زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران بودید ، توقعتان از خانواده و آشنایان و حتی مردم چه بود ؟ آیا کسانی که بیرون از زندان هستند برای عزیزان خود اصلا کاری می توانند انجام دهند یا نه ؟

زندانی و به ویژه زندانی سیاسی در فضایی ایزوله به سر می برد و همه هدف زندانبان آن است که به شیوه های مختلف او را بشکند. زندانی سیاسی وقتی می تواند بر این فضا غلبه کند که احساس کند از بیرون پشتیبانی می شود .
اوایل جنبش وقتی که شروع به دستگیری کردند و در پی آن اعترافاتی پخش شد ، همواره در مصاحبه هایم تاکید کردم که به این اعترافات توجه نکنید چراکه زیر شکنجه گرفته شده است .
اکنون شاهد روندی خوشحال کننده هستم و آن مقاومت زندانیان است . به ویژه مقاومتی که از سوی دوستان روزنامه نگاری چون آقایان عیسی سحرخیر ، بهمن احمدی امویی ، احمد زید آبادی و دیگران دیده می شود .
می بینم که این مقاومت به دلیل احساس پشتوانه است . آنان زمانی زندانی شدند که جمعیت عظیمی در خیابان ها حضور داشت. بنابر این وقتی پشتوانه مردمی حس شود مقاومت بالاتر می رود و هرچه زندانیان ما قوی تر باشند زندانبانان را زودتر شکست خواهند داد.

+ فایل صوتی
++ این گفتگو در رادیو کوچه منتشر شد .

هیچ نظری موجود نیست: