۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

سید حسن هم هاشمی شد


آیا هنوز هم از محمد رضا شریفی نیا گله ای است که در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد حاضر شد؟
آیا هنوز گله ای است از پروانه معصومی و افسانه بایگان که چادر و چاقچقور کرده نزد رهبر جمهوری اسلامی شرف یاب شدند و عرض ادبی داشتند و کمی هم عشوه ای هنرمندانه ی اسلامی چاشنی کار کردند؟
آیا هنوز هم گله ای است از علیرضا افتخاری، خواننده ی پیش از این محبوبی که احمدی نژاد را در آغوش گرفت و ابراز عشق کرد؟
آیا این همه گلایه باقی است وقتی سید حسن خمینی در مراسم افطاری آقا سید علی، در ردیف احمد جنتی و احمدی نژاد و فیروز آبادی می نشیند؟
آری این همه گلایه باقی است و گلایه ها هر روز انباشت می شود، مگر آن روز که خون خلقی به جوش آید باز به تیر الله کرم ها که "حداکثر برخوردشان لسانی" است گرفتار آیند و هزار ندا و سهراب را تصویر سازند.
                             


چهارشنبه 27 مرداد است؛ سید حسن خمینی نوه ی آیت الله خمینی و فرزند حاج احمدی که به گفته احمد - فرزند محسن رضایی - توسط وزارت اطلاعات و به دستور رهبری محرمانه معدوم شد، همان سید حسنی که امید اصلاح طلبان بود و 14 خرداد در مراسم پدربزرگش نگذاشتند سخن بگوید، به بارگاه رهبری شرف یاب می شود. این 27 مرداد است که آب سرد بر سر هواداران جنبش سبز به رهبری موسوی و کروبی می ریزد. سید حسن خمینی هم آن کرد که محسن رضایی کرده بود.
رفتارهای متناقض و پیچیده ی سیاسیون ایران، از 22 خرداد سال گذشته تاکنون حساسیت زا شده است. امروز بیش از هر زمان دیگری در دوران پس از انقلاب 57، توده ها سیاسی اند و به سرنوشت جنبشی که زندانی ها و جان باخته ها داده است توجه دارند .
حضور نوه ی آیت الله خمینی که به نزدیکی با اصلاح طلبان حکومتی شهره بود در مراسم افطاری بیت رهبری، تداعی گر رفتار متناقص اکبر هاشمی رفسنجانی است. کسی که میان راست و چپ سی سال بازی کرده است.
روزی در نمازجمعه حکومت را به تعقل و عدالت ورزی به نفع جنبش مردم فرا می خواند و روزی از صمیمت رابطه با رهبری که 29 خرداد دستور بستن شمشیرها را به کمر داده بود سخن می گوید؛ روزی در مشهد می گوید که اگر مردم ما را نخواهند باید برویم و روزی از پایبندی به نظام مقدس دم می زند؛ و در این میان مردم مانده اند که بالاخره هاشمی رفسنجانی را در کدام سوی معادلات باید بگذارند؟.    
                            

در بلاگستان اما:
سیاوش خطاب به سید حسن خمینی می گوید: "فکر کنم با این یک روزی که هیچی نخوردی، حسابی احوال زندانیان اعتصاب کننده اومده دستت، کیوان صمیمی بود به لطف تلاش شما اومده بند عمومی، عیسی سحرخیز هم که با جان فشانی های شما فقط یه کمی فلج شده، همه خوب خوبند، شما به افطاری در حضور معشوق برس که یه موقع عقب نیوفتی، چایی رو بزن تا سرد نشده! یکی دو تا بچه ها هم شیطونی کردن یه حبس کوچولوی بیست ساله بهشون خورده. بی خیال رفقا تو اوین و رجایی شهر فعلن کاخ مرمر و عشقه، جانی ها که هستند، حداد قاتل ببخشید عادل، جنتی، امامان جمعه و شنبه، بزرگان تشخیص مصلحت، پاسداران انقلاب، براداران ارزشی. شنیدم قبل از مجلس حاج منصور یه دم خونده همه فیض بردین و یه اللهم فک کل اسیر بلند هم قرائت کردین. یاد امام و شهدا کردین، پدر محسن روح الامینی هم هست، الحق باید کنار هم می نشستید، قاتل بابای شما و قاتل گل پسر اون، اگه همه خونخواه های دنیا مثل شما بودن که چی میشد! اما از همه که بگذریم، خاک بر سر من الدنگ احمق که 14 خرداد دلم برات سوخت و در دفاع از تو چند خطی نوشتم اما به جدت قسم بهم بگو با سنگ پای قزوین نسبتی داری؟"


استاده در وبلاگش نوشته است: "یه بنده خدایی که از اول هم به طور مستقیم نگفته عضو جنبش سبزه رفته یه ضیافت که توش خامنه ای و احمدی نژاد هم بودن. جرم کرده؟ مگه خودش اومده بود گفته بود که من رهروی جنبش سبز مردم ایرانم که حالا بهش این طوری فحش میدین؟ حالا جالب اینه که توی اون ضیافته هاشمی هم بوده اما کسی به اون پیله نمیکنه که چرا رفتی. در صورتی که موضع آقا حسن خمینی در قبال جنبش سبز درست مثل هاشمیه." پروشا هم سرآخر با زبان فردوسی سخن می گوید که : "به یزدان اگر ما خرد داشتیم، کجا این سرانجام بد داشتیم".

هیچ نظری موجود نیست: