چند ماه پس از پیروزی ارتش اسرائیل در جنگ شش روزه ۱۹۷۶ میلادی که به در دست گرفتن کنترل جمعیت کثیری از عرب ها منجر شد، لوی اشکول نخست وزیر این کشور به دعوت لیندون جانسون، رییس جمهوری وقت آمریکا به ایالات متحده سفر کرد تا با وی در تگزاس ملاقات کند. هنگامیکه این دو در مزرعه ای متعلق به جانسون قدم می زدند، رییس جمهوری ایالات متحده به اشکول رو کرد و پرسید: «آقای نخست وزیر، شما چه نوع اسرائیلی می خواهید؟.»
اسحاق رابین، نخست وزیر پیشین اسرائیل در سخنرانی سال ۱۹۹۳ خود این موضوع را یادآوری کرد و پیشنهاد داد که پس از ربع قرن اشغال کرانه باختری و غزه، زمان آن است که دولتمردان اسراییلی تصمیم بگریند که چه نوع اسراییلی را می خواهند: یک دولت دموکراتیک یهودی که در صلح و امنیت به سر می برد یا یک گتوی یهودی نظامی در جنگی دایمی با همسایگانش. رابین تاکید کرد که گزینه نخست -که او نیز به آن علاقمند بود- نیازمند آن است که اسرائیل به اشغال کرانه باختری و نوار غزه پایان دهد.
تصویر رابین در حال دست دادن با یاسر عرفات، رییس سازمان آزادیبخش فلسطین در فضای سبز کاخ سفید گمانه هایی را برانگیخته بود که دیدگاهش در اسرائیل به کرسی خواهد نشست. اما ترور رابین، ناکامی گفتگوهای اسرائیل و فلسطین با میانجیگری آمریکا و متعاقب آن بروز دومین انتفاضه فلسطینی، سبب تقویتِ دستانِ مخالفانِ ایدیولوژیک وی شد. آنان طرفداران دیدگاه اسرائیلِ بزرگ بودند که از سوی یهودیان مهاجر ساکن در اراضی اشغالی مطرح می شد. دیدگاه راه حل دو دولت مستقل، کنار گذاشته شده به نظر می رسید.
باراک اوباما که عازم نخستین سفر رسمی اش به اسرائیل است، احتمالا در وضعی نیست که به دستیابی توافقی میان اسرائیلی ها و فلسطینی ها یا حتی احیای «روند صلح» یاری رساند. با این همه به عنوان نماینده جریان اصلی حمایت جهانی از اسرائیل او این قدرت و اقتدار اخلاقی را دارد که در اذهانِ عمومیِ پراکنده اسرائیل نفوذ کند و دستورکار ملی دولت یهود را که روز به روز در حال تکامل است، صورت بخشد.
رییس جمهور اوباما می تواند در برابر بنیامین نتانیاهو همان پرسشی را طرح کند که جانسون از اشکول نزدیک به نیم قرن پیش از این پرسیده بود: «آقای نخست وزیر، چه نوع اسرائیلی می خواهید؟.»