کافه کوچه – گفتگو با مهدی فتاپور
مهدی فتاپور، چریک فدایی خلق سابق و عضو کنونی هیات رهبری اتحاد جمهوری خواهان است. فتاپور که به دلیل همراهی با چریک های فدایی در دهه 50 خورشیدی به زندان افکنده شد، در دوران استقرار جمهوری اسلامی چنان همقطارانش در بلند مدت، امکان تنفس سیاسی نیافت. پس ناگزیر در آلمان اقامت گزید. فتاپور دیگر جهان را باعینک ایدئولوژی نمی نگرد و به نظر می رسد که چشمانش مسلح به واقع گرایی است. با وی درباره آرایش سیاسی درون و برون حکومت به ایجاز سخن گفته ایم.
+ آقای فتاپور ، شما مهمترین اتفاق در رابطه با تغییر آرایش نیروهای سیاسی داخل ایران را چه می بینید ؟ آیا اساسا تغییر عمده ای را ملاحظه می کنید ؟
پس از 22 خرداد شرایطی در کشور به وجود آمد که دیگر امکان بازگشت به قبل را ندارد. برخی از سران حکومت که فکر می کنند با دستگیری و سرکوب می توانند شرایط را به دوران قبل بازگردانند مستند به یک سال گذشته ، دچار خطا هستند. مردم به نیروی خود اعتماد پیدا کردند، درباره حق مشارکت در مسایل سیاسی به عنوان یک خواست محوری آگاهی پیدا کرده اند. این خواست در اقصا نقاط کشور و در میان اقشار گوناگون مردم ریشه دوانده است. مهم تر از همه اینکه مسوولان رژیم به نسبت گذشته اقتدار خود را از دست داده است و اکثریت مردم ادامه شرایط موجود را نمی خواهند و از هر فرصتی می توانند برای طرح خواست های استفاده کنند.
+ اما چه اتفاقی در جناح های حکومت افتاد؟ آیا ریزشی در جناح نزدیک به حاکمیت و همچنین تغییر نگاه اصلاح طلبان می بینید یا اینکه فکر می کنید خواست ها با روند گذشته در حال پیگیری است؟
جنبش سبز یک مجموعه از نیروهاست. کسانی در این جنبش به عنوان ناراضیان شرایط شرکت کردند چراکه فکر می کردند رژیم به همین شکل و همین چارچوب عمومی باید کارآرا تر باشد. آنان بر این باور بودند که آقای احمدی نژاد حکومت را به خطر انداخته است. نمونه این طرز تفکر آقای هاشمی رفسنجانی و برخی از نمایندگان مجلس خبرگان بوده اند که برخورد مثبتی با جنبش می کنند. کسانی هم در این جنبش مشارکت داشته اند که فکر می کنند باید تحولات سیاسی بیادینی در جامعه به وجود آید. کسانی که مخالف تبعیض اند. تبعیضی که در همه ابعاد در جامعه ما نمایان است. تبعیض علیه زنان، علیه اقوام و ملیت ها، علیه اقلیت های دینی، تبعیض علیه کسانی که در چارچوب رژیم نیستند اما خواهان مشارکت هستند.
این ها خواستشان را با شعار "رای من کو ؟" مخالفت خود را با تبعیض و خواست مشارکتشان را بیان کردند. بخش بزرگی از افرادی که در این جنبش شرکت کردند به این نیرو وابسته اند.
به طور طبیعی این نیروها خواست هایشان متفاوت است و باید توجه داشت که یکی از نقاط قوت این جنبش آن بوده است که نیروهایی را با خواست های متفاوت کنار یکدیگر گرد آورد و آقای موسوی نیز کار بزرگی که توانستند در این یکسال انجام دهند آن بوده است که با ایستادگی روی حرفشان و پایداری خود و همچنین با برخورد هوشمندانه تمامی این نیروها را مورد توجه قرار دهد تا بتواند خواست های مجموعه ای از نیرو ها را در صحبتشان منعکس کنند. به همین دلیل هم این جنبش امروز با قدرت تداوم دارد و هنوز هم می تواند اثر خود را در حیات سیاسی آینده ایران بگذارد.
این ها خواستشان را با شعار "رای من کو ؟" مخالفت خود را با تبعیض و خواست مشارکتشان را بیان کردند. بخش بزرگی از افرادی که در این جنبش شرکت کردند به این نیرو وابسته اند.
به طور طبیعی این نیروها خواست هایشان متفاوت است و باید توجه داشت که یکی از نقاط قوت این جنبش آن بوده است که نیروهایی را با خواست های متفاوت کنار یکدیگر گرد آورد و آقای موسوی نیز کار بزرگی که توانستند در این یکسال انجام دهند آن بوده است که با ایستادگی روی حرفشان و پایداری خود و همچنین با برخورد هوشمندانه تمامی این نیروها را مورد توجه قرار دهد تا بتواند خواست های مجموعه ای از نیرو ها را در صحبتشان منعکس کنند. به همین دلیل هم این جنبش امروز با قدرت تداوم دارد و هنوز هم می تواند اثر خود را در حیات سیاسی آینده ایران بگذارد.
+ این تغییر بنیادینی که گفتید خواست بخشی از نیروهاست می تواند به تغییر ساختار و در واقع انقلابی دیگر هم بیانجامد ؟ در واقع مرز این تغییر کجاست ؟
انقلاب بحث دیگری است. برای مثال من عضو اتحاد جمهوری خواهان هستم و طبیعی است که ما خواهان یک حاکمیت دموکراتیک هستیم. مطابق با 10 ماده ای که نوشتیم، بخش مهمی از قوانین موجود در ایران باید تغییر کند. مساله ای مثل ساختار حکومتی که بر مبنای تبعیض بنا شده است و مساله ولایت فقیه به عنوان مقامی بالاتر از مقام های انتخابی باید تغییر یابند، بنابر این بخشی از نیروهایی که در این جنبش شرکت دارند، خواستار تغییراتی بنیادین هستند و تصوری که از رژیم ایده آل خود دارند با آنچه که در ایران حاکم است متفاوت است.
+ ولی با توجه به راهکاری که آقایان موسوی و کروبی مبنی بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی مطرح کرده اند ، آیا نیروهایی مثل شما در ایران ، می توانند به دنبال این جنبش حرکت کنند و برای رسیدن به اهدافشان در داخل این جنبش قرار بگیرند؟
این جنبش در طول یک سال گذشته، هویتی از خود نشان داده است. این جنبش با شعار "رای من کو؟" یعنی خواست مشارکت از سوی مردم قبل از انتخابات شکل گرفت؛ نیروها از قبل از انتخابات به آقای موسوی رای خود را دادند و جنبش از پیش از برگزاری انتخابات آغاز شد. این جنبش، با خواست مقابله با تبعیض و باز شدن فضای سیاسی در جامعه تداوم یافت. در این زمینه، مجموعه نیروهای موجود در جنبش خواست مشترکی دارند. طبیعی است، کسانی که خواستار تغییر قانون اساسی هستند اجرای همین قانون را در نظر ندارند ولی خواست آقای موسوی در اجرای قانون اساسی از آنجایی که تاکید دارند بر ماده های مردمی آن، نظیر آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و نقش نظارت استصوابی، این نکته مورد تائید سایر نیرو هاست هرچند که آنها خواستار تغییر در قانون اساسی هستند .
+ با توجه به سرکوبی که حاکمیت از خرداد 88 تا امروز پیش گرفته است فکر می کنید جنبش تداوم می یابد ؟ نمود زنده بودن جنبش را در چه می بینید؟
مساله مهم آن است که بخش بزرگی از جامعه ایران ، به ویژه تحصیل کرده ها ، مدیران ، هنرمندان جامعه خواستار تحول اند؛ این خواست تحقیق نیافته است ولی روحیه نیروهای شرکت کننده در جنبش، تضعیف نشده است. آنها روی خواست خود تاکید دارند و به اشکال مختلف تمایل خود را نشان می دهند. ما با شکست جنبش و اینکه نیروهای جنبش مایوس شده باشند و رژیم توانسته باشد که اقتدار گذشته اش را بازیابد مواجه نیستیم بلکه با تداوم جنبش در اشکال مختلف مواجه هستیم.
به طور طبیعی شکل تظاهرات خیابانی با توجه به فشار مسوولان امنیتی حاکم پدید آوردند و دستگیری های صورت گرفته، نمی توانست تداوم داشته باشد و این یکی از اشکال بود و در آینده هم حتما اشکال دیگری در جامعه ظهور خواهد کرد. به این معنا مسوولان حکومتی توانستند تظاهرات خیابانی را مهار کنند ولی موفق نشدند که جنبش را به عقب نشینی وادار سازند . جنبش با نیروی بیشتری از گذشته و حتی فکر می کنم با پایه ی توده ای وسیع تر از قبل تداوم دارد .
به طور طبیعی شکل تظاهرات خیابانی با توجه به فشار مسوولان امنیتی حاکم پدید آوردند و دستگیری های صورت گرفته، نمی توانست تداوم داشته باشد و این یکی از اشکال بود و در آینده هم حتما اشکال دیگری در جامعه ظهور خواهد کرد. به این معنا مسوولان حکومتی توانستند تظاهرات خیابانی را مهار کنند ولی موفق نشدند که جنبش را به عقب نشینی وادار سازند . جنبش با نیروی بیشتری از گذشته و حتی فکر می کنم با پایه ی توده ای وسیع تر از قبل تداوم دارد .
+ در سخنتان گفتید که کسانی نظیر هاشمی رفسنجانی به جنبش سبز روی خوش نشان دادند و در واقع بخشی از این جنبش اند . برای نمونه آقای رفسنجانی با توجه به تغییر مواضعی که گاه به گاه از وی می بینیم چقدر می توان روی نقش سیاسی اش در این جنبش تاکید کرد و در آینده نیز چه سهمی خواهد داشت؟
البته آقای رفسنجانی هم خودش را جزئی از این جنبش نمی داند. من هم منظورم این نبود و از برخورد مثبت وی گفتم. مساله این است که آقای رفسنجانی و بخشی از نیروهای درون رژیم که برخورد پراگماتیستی داشته اند، همواره موضع ثابتی را نمایندگی کرده اند. آنها خواستار اقتدار حکومت هستند و بر این باورند که سیاست های آقای احمدی نژاد موجودیت رژیم را به خطر انداخته است. آنها از لحاظ مصلحت حفظ حکومت، این جهت گیری را داشته و تاکنون نیز بر همین موضع پیش رفته اند. پیشنهادات آنان در راستای تغییرات معینی است که نیروی حاکم بتواند در اقتدار خود باقی بماند.
درباره اینکه نیروهای مختلف چه نقشی در آینده خواهند داشت نمی توانم پیش بینی کنم ، ولی آنچه که مسلم است اینکه در درون اردوی محافظه کاران نیز کسانی هستند که می فهمند با ادامه سیاست کنونی نمی توانند حکومت کنند. افرادی مثل آقای مطهری یا آقای رضایی مواضعی را بیان می کنند که حاکی از احساس خطر است. در درون اصولگرایان نیز خطری که آقای رفسنجانی مطرح می کند، موافق دارد . بنابر این یک نیروی جدی در میان نیروهای حاکم وجود دارد که معتقد است باید سیاست ها را تعدیل کرد. متاسفانه تا امروز، نیرویی که راس قرار دارد فکر می کند که با اعمال فشار می تواند حکومت کند.
درباره اینکه نیروهای مختلف چه نقشی در آینده خواهند داشت نمی توانم پیش بینی کنم ، ولی آنچه که مسلم است اینکه در درون اردوی محافظه کاران نیز کسانی هستند که می فهمند با ادامه سیاست کنونی نمی توانند حکومت کنند. افرادی مثل آقای مطهری یا آقای رضایی مواضعی را بیان می کنند که حاکی از احساس خطر است. در درون اصولگرایان نیز خطری که آقای رفسنجانی مطرح می کند، موافق دارد . بنابر این یک نیروی جدی در میان نیروهای حاکم وجود دارد که معتقد است باید سیاست ها را تعدیل کرد. متاسفانه تا امروز، نیرویی که راس قرار دارد فکر می کند که با اعمال فشار می تواند حکومت کند.
+ تناقض بین خواست ها و شعارهای بدنه اجتماعی جنبش با سران گروه های موجود در جنبش را چگونه می توان درک کرد . چنانکه شما هم اشاره کردید شعار آغازین جنبش "رای من کو ؟" بود اما بعدها به شعارهایی رادیکال انجامید. چطور سرانی که یا در حاکمیت بوده اند و حالا کنار گذاشته شده اند یا اینکه هنوز دستی در قدرت دارند می توانند پاسخگوی خواست بدنه اجتماعی جنبش باشند؟
زمانیکه مسوولان رژیم سیاست سرکوب را به کار ببرند ، طبیعی است که شعارها و خواست ها رادیکال تر می شود و این اجتناب ناپذیر است. این مساله نه در شعارها که حتی در سخنان خود موسوی نیز می توان دید. انعکاس این مساله را در برخورد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم می توان دید. در رابطه با تناقضی که عنوان کردید من چنین چیزی نمی بینم. به هرحال در این جنبش نیروهای مختلف حضور داشتند و بخشی هایی از آن هم شعارهای رادیکالی را مطرح کرده است.
+ یعنی وقتی آقای موسوی می گوید که ما خواستار اجرای دقیق قانون اساسی هستیم با شعار "مرگ بر اصل ولابت فقیه" یا "استقلال آزادی جمهوری ایرانی" از سوی مردم تناقضی ندارد ؟!
حُسن جنبش سبز در این است که مجموعه ای از نیروها را در خود متشکل کرده است یعنی از کسانی که خواستار تعدیل های کوچک در سیاست ها تا تغییرات بنیادین هستند را در خود جای داده است. بنابر این خواست ها وشعار ها نشان دهنده گرایش های مختلفی است که منعکس می شود. وجود این گرایش ها طبیعی است و از روز اول وجود داشته است.
آقای موسوی این گرایش های موجود را مورد توجه قرار داده و موضع منفی نسبت به گرایش های متفاوت نگرفته است. وی تلاش کرده که در سخنان و نوشته هایش گرایش هایی را که مثل ایشان فکر نمی کنند را مورد توجه قرار دهند و سخن آنان را نیز منعکس کنند. بنابر این اگر این تصور وجود داشته باشد که همه نیروهای درون جنبش عینن همان برداشتی را دارند که آقای موسوی دارند چنین نیست و این امتیاز این جنبش است که ما گرایش ها و طیف گوناگونی از نیروهای سیاسی را می بینیم که برای مشارکت در حیات سیاسی و برای باز شدن فضای سیاسی در حال حرکت است. در این راستا مجموعه نیروها با هم همسو هستند.
سخنانی که آقای موسوی تا به امروز مطرح کرده تناقضی با خواست های مجموعه این نیروها نداشته و بر همین اساس هم به نظر من برخورد ایشان در مجموع مثبت بوده است.
آقای موسوی این گرایش های موجود را مورد توجه قرار داده و موضع منفی نسبت به گرایش های متفاوت نگرفته است. وی تلاش کرده که در سخنان و نوشته هایش گرایش هایی را که مثل ایشان فکر نمی کنند را مورد توجه قرار دهند و سخن آنان را نیز منعکس کنند. بنابر این اگر این تصور وجود داشته باشد که همه نیروهای درون جنبش عینن همان برداشتی را دارند که آقای موسوی دارند چنین نیست و این امتیاز این جنبش است که ما گرایش ها و طیف گوناگونی از نیروهای سیاسی را می بینیم که برای مشارکت در حیات سیاسی و برای باز شدن فضای سیاسی در حال حرکت است. در این راستا مجموعه نیروها با هم همسو هستند.
سخنانی که آقای موسوی تا به امروز مطرح کرده تناقضی با خواست های مجموعه این نیروها نداشته و بر همین اساس هم به نظر من برخورد ایشان در مجموع مثبت بوده است.
۱ نظر:
فتنه احمدینژاد. سلام، الان تازه متوجه شدم چرا در سالروز وفات امام خمینی ، حضرت امام خامنهای فرمودند که خود امام خمینی بارها فرمودند اشتباه کردند و منظور ایشان از این حرف چه بود . با رفتار اخیر رئیس جمهور بالاخره روشن شده است که احمدینژاد با دادن نتایج آرا دروغی انتخابات به امام خامنهای، باعث شدند که حضرت امام خامنهای در ملا عام اعلام کنند که حمایت از احمدینژاد بعد از انتخابات، اشتباه بوده است. فتنه اصلی زیر سر احمدی نژاد و خائنین امثال خودش بوده و هست.ای کاش دسته احمدینژاد هم سر به خیابان بگذارند شخصاً ترتیب ایشان را هم از پشت بام خواهم داد. سرباز ولایت من هستم نه آن مشائی دزد.
ارسال یک نظر